هنوز زندگی

فروغ میگه: آه ای زندگی! منم که هنوز با همه پوچی از تو سرشارم...

هنوز زندگی

فروغ میگه: آه ای زندگی! منم که هنوز با همه پوچی از تو سرشارم...

اولین روز دومین ماه چهارصد و سه:))

عنوان به یاد و نام نامی باغبان جان رفت رو رندی و یک دوسه ای:)

ذهن رند دوستم حتی آرزو کرد کاش سال سه هزار و سیصد و سه بودیم تا همچین جیگرم حال بیاد. 

میدونم الان تو دلتون میگین، بابا این دیگه چه بیکاریه:) خب بگین. من به دل نمی‌گیرم و بالاخره دوست داشتن بعضی چیزا و بعضی از آدما هزینه داره:)

خیلی مویرگی، بعضی از آدمارم وارد کار کردم که بزنم به صحرای شکستای عشقیم و هزینه‌هاش:) اما خب نمی‌زنم و از کنارش رد میشم. چون واقعا دوتا مفهوم عشق و شکست تازگیا تو ذهنم معانی جدیدی پیدا کردن‌.  فی‌الواقع این روزا ذهنم تو یه لیگ دیگه توپ میزنه و ازوادیای قدیمی اومده بیرون. 

خب با این مقدمه‌ی نه چندان کوتاه و نه چندان مرتبط، بریم سراغ امروز و آنچه گذشت. 

صبحایی که قراره کار زودتر استارت بخوره، قشنگ مست و ملنگ خوابم. به زور خودمو از تشک جدا می‌کنم و میرسونم به چای و قهوه. بعدم به قول دولت آبادی سر از بالین برداشته به دنبال روزیم. 

کار کردم و  تو استراحت وسطشم ورزش ریزی محقق شد. بعدم دوش و دوباره کار. تو آهنگای حین ورزش یه ترانه پلی شد از بلک کتز، ای خانوم کجا کجا؟ خیلی باهاش کیف کردم:)

دلم جوجه کباب میخواست. اما سنگ بر شکم بستم و به خویشتن یادآور شدم که نباید و نشاید:) یه هفته ای هست که برنج نخوردم  و نونم تا جایی که میشده کم کردم. مصرف روغن هم تو غذا که مثل همیشه در حد قطره چکونی بوده. غذای بیرون هیچی نخوردم . میوه و سبزی و کاهو طبق معمول زیاد خوردم. 

اگه بخوام از اوضاع فیزیکالم، گزارش بدم باید بگم وزنم حدود چندصد گرم کم شده اما خب ورزش نصفه و نیمه و رعایت مواد غذاییم باعث شدن، بدنم فرم بهتری پیدا کنه. راضیم فی‌الواقع. 

این ورزش کردن تو خونه به شکل کج‌دار و مریز، از تابستون دوسال پیش شروع شد. از زمان زانو درد و حرکات اصلاحیی که دکتر داده بود. 

بعد ازون دیگه هرجوری شده بالاخره یه لِک و لِکی می‌کنم  از باب تحرک داشتن. کنار کار کردن، تنها کار مستمری که انجام دادم همین بوده. زبان خوندنو شروع کردم اما ادامه ندادم. برنامه‌های توسعه‌ی کار هم همین طور. استمراری توشون نیست. شل کن، سفت کن بازی درمیارم سرشون. 

امشب که داشتم فکر می‌کردم دیدم، واقعا کارم خسته‌م می‌کنه. انگار دیگه جون و جسمی برام نمیمونه و دلم میخواد از هر کار فکریی فرار کنم. زبان و توسعه کار هردوشون بی‌نهایت درگیری فکری دارن. 

بعد دیدم یه کمی هم انگار فراخ‌السلطنگی، دامن‌گستر شده:) یعنی نمیخوام دل به کار دیگه‌ای بدم و خستگیو کردم بهونه. کلا از زیر هرکار دیگه‌ای شونه خالی می‌کنم. روزای تعطیل فقط دلم میخواد یه گوشه لم بدم و سقف و لوسترو تماشا کنم:) 

یه کار دیگه هم میشه کرد. اونم این که کلا صورت مساله رو پاک کنم. یعنی زبان و توسعه‌ی کارو بارو حذف کنم. بیخودی هی خوراک ندم به سرزنشگرم که هی بگه دیدی دیدی این هفته و این ماه و این سالم گذشت تو هیچ غلطی نکردی؟

کلا از اول با خودم قرار هیچ غلطی نکردن بذارم و خلااااص. بعدم همینجوری خیلی یواش این گوشه موشه با هشتی گرو نه روزگارو بگذرونم تا برسم منزلگاه ابدی:) خلاصه بخوان سوره‌ی الحمد تا کنی شادم:)

یه کم فکر کنم ببینم تاب هیچ غلطی نکردن دارم؟ این که برنامه حول محور بی‌غلطی بچرخه. به به:)



نظرات 9 + ارسال نظر
لیمو پنج‌شنبه 6 اردیبهشت 1403 ساعت 15:13 https://lemonn.blogsky.com

یعنی این فراخ السلطنه چه قله هایی رو که از من نگرفت برای فتح

بیا سر برشانه‌ی هم بر درد مشترک بگرییم

زهره یکشنبه 2 اردیبهشت 1403 ساعت 19:06 https://shahrivar03.blogsky.com/

باغبان و هنوز بیوتی عزیز تازه دیدم این پیامتون رو
اتفاقاً الآن قفل زندان دهان ما را هنوز جان شکستند :)))
روزه سکوت گرفته بودم از نوع تایپی. الکی مثلاً من خیلی متشخصم

روزه سکوت تایپی
بابا ما دلمون میپوکه به خدا ازین روزها نگیر

عزیز یکشنبه 2 اردیبهشت 1403 ساعت 14:52

چقده کلمات عجیب بکار بردی به زور خوندیم شما تحصیلات بالای دیپلم است یا ما برعکس یادش بخیر در بلاگ اسکای وبلاگ داشتم یک زنه ندید پدید ساکن المان است ... !!! اومد کپی کرد اینجا نوشت خدا لعنتش کند که یک تسلیت هم تفرستاد در حالیکه سالها دوست مجازی بود نمی دونستم دوست نفهم مجازی هم هست من هم وبلاگ مضخرف نرفتم

جدی کلمات عجیب دارم تو پست؟

باغبان یکشنبه 2 اردیبهشت 1403 ساعت 14:04

چقد این پست بهم چسبید!!
مرسی هنوز زندگی عزیزم
به هر حال هر کاری میکنین یکی اینجاست پا جای پاتون میذاره!!
لیز که نیست یه وخ
راستی دقت کردین زهره بانو جدیدنا صرفا اعلام حضور میکنه گل و بلبلی؟!

خدا به سرشاهده بدجور لیزه
زهره بانوجان پاسخگو باش. منم مثل باغبان ازین موضوع هم شگفت زده‌ام هم سوال برام پیش اومده

قره بالا شنبه 1 اردیبهشت 1403 ساعت 23:54

راستی یادم رفت در ادامه بلک کتز عزیز بگم
دوست دارم به خدا

میای ازینورا گذری، دلا هرجا بخوای میبری

سمیرا شنبه 1 اردیبهشت 1403 ساعت 23:52

یکم استراحت هم به خودت بدی، چه اشکالی داره عزیزم

نه خب،منم میگم اشکالی نداره سمیراجانم

قره بالا شنبه 1 اردیبهشت 1403 ساعت 23:50

بابا همین ورزشم به خدا خیلیه
سالم خوری که دیگه نگم اصلا اووووف
اون دوتا رو هم یواش یواش یه جوری بچپون تو برنامه دیگه

دیگه اون دوتارم ول کنم بهتر نیست آیا

هیلا شنبه 1 اردیبهشت 1403 ساعت 22:38

سلام 'هنوز' عزیز
ممنون که می نویسین.
"کلا از اول با خودم..." این نجوای روح سرگردان منه

سلام هیلاجان
ممنونم که برام کامنت گذاشتی

زهره شنبه 1 اردیبهشت 1403 ساعت 22:27 https://shahrivar03.blogsky.com/

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد