هنوز زندگی

فروغ میگه: آه ای زندگی! منم که هنوز با همه پوچی از تو سرشارم...

هنوز زندگی

فروغ میگه: آه ای زندگی! منم که هنوز با همه پوچی از تو سرشارم...

بدخواب:)

یعنی اونقدری که من تو این وبلاگ از خواب حرف زدم سایت کلینیک خواب نزده:)) خب امشبم بدخواب و بیخوابم. زینرو که موقع تمیز کردن پنجره‌ها خیلی جوگیرانه توریاشونو کندم و انداختم دور.

دیگه خودتون میدونین توری نباشه، هواگرم باشه، پنجره هم باز چه اتفاقی میفته. فوج فوج پشه تو خونه تردد می کنن و  پشه‌های این دوره زمونه هم یه چیزای عجیبین. بزرگ و صدادار و نیشم میزنن تا ده روز جاش ملتهبه و میخاره. 

منم جای جای بدنم گزیده شده و از همه بدتر گرمم هم هست. کاش فردا وقت میشد می‌گفتم یکی بیاد کولرمو راه بندازه. دارم تبخیر میشم قشنگ. 

ازونطرف گوساله‌ی طبقه بالایی هم ماشین لباسشویی روشن کرده و دو ساعت و نیمه این ماشین صدای توپ. و تانک میده. زنیکه تو معدنم کار می‌کرد نباید لباساش به این شستشوی طولانی احتیاج میداشتن. هم لباساش خیلی کثیفن احتمالا هم خودش ضیق تن‌پوش داره که این ساعت شب میفته به گازوری. 

به یه فالگیری گففتم فالمو بگیره. گفت جابجایی سقف خواهی داشت:/ بعدم توضیح داد که یعنی خونه‌تو عوض می‌کنی. حالا میترسم منظور رمبیده شدن سقف توسط گوساله‌ی بالایی باشه:) من که شانس ندارم از بین اون همه حرف خوب و طالع بلندی که برام دید سقفم جابجا بشه اونم به بدینسان:)) 

دنیای فال و فالگیرا هم خدایی عالمی است برای خویش. یکجایی خانومه از دستم عصبانی شد گفت عزیزم وقتی اعتقاد نداری چرا میای سراغ من؟ حالا من فقط خندیدم چون سه تا اسم آقا گفت و گفت اینا هرسه تاشون خاطر تورو میخوان خیلیم واقعی میخوان با هرکدوم ازدواج کنی خوشبخت میشی. 

ازش پرسیدم که خب الان دقیقا این سه تا آقا کجان،و چه غلطی می‌کنن که رخ نمی نمایانن؟ خانوم فالگیر عصبانی شد اینجا:)

خب باید تو فال جای این سه تا رو می‌دید. این که این اراذل و جرثومه‌ها تا حالا کجا بودن و حتی حالا کجان سوال مهمیه خب. 

بگذریم. یادم رفت بگم این خانوم فالگیر برای خودش دفتر و دستک عریض و طویلیم داره و منشی و مدیربرنامه و داستان. 

خلاصه کلاس کار بی‌نهایت بالا. 

حالا این که من چرا افتادم به فال و فالگیری هگ باید بگم رفیق ناباب و زغال مرغوب و وقتی که همین نابابا جفت و جور کردن تا دور هم به من بخندن. منم گفتم فالگیر مثل تراپیست آدم میمونه و اطلاعات جلسه باهاش کاملا محرمانه است. زینرو نتونستن به شکل پخش مستقیم و زنده بخندن  ولی خب خودم بعدش خودم براشون تعریف کردم:))

هیچی دیگه در حال حاضر پشه‌ها دارن بهم میخندن. 


نظرات 6 + ارسال نظر
نازی سه‌شنبه 11 اردیبهشت 1403 ساعت 23:57

متاسفانه من خیلی دنبال فال رفتم
از خیابون فرشته گرفته تا جاده بهشت زهرا
از دنیا به اُخری
از دم جوبی کنار خیابون گرفته تا بقول شما دفتر و دستک
برامن که کار نکرد اگر به گفته های اوشون بود باید تاالان بچه سومم میرفت کلاس ششم
یکیشون گفت رتبه تک رقمی میاری تو کنکور نشون به اون نشون من مجاز هم نشدم

رزومه‌ی پرو پیمونتو دوست داشتم واقعا
به نظرم تو وجود آدم یه موجود زودباور و ساده لوحی هست که دلش معجزه میخواد. دلش پیش بینی و کنترل میخواد. از واقعیت گریزانه. زینرو دست به دامن شلواری فالگیر میشه
در کل مهم کارکرد لحظه‌ایشه

رضوان سه‌شنبه 11 اردیبهشت 1403 ساعت 23:28 http://nachagh.blogsky.comy

کم پیدا شده ای.برای دیدنت منتظران چشم به وبلاگ دوخته اند.سقفت مرفوع بشه انشا الله.فالگیره دیگه میخواد امیدت بده .ازین ستون به اون ستون فرجه.کلامت چون قند پارسی شیرینه.

خیلی ممنونم رضوان جانم .

نازی سه‌شنبه 11 اردیبهشت 1403 ساعت 22:27

سلام
امیدوارم سقف ارزوهات مثل سقف خونت نباشه سقف خونه با گچکار حل میشه
فالگیرا خیلی باحالن تو بقچشون یه پسر بااسم مذهبی و مهاجرت رو دارن به همه میگن
هیچکدومش هم واسه من درست درنیومد ولی دروغ هاشون قشنگه

سلام نازی جانم
ای شیطون این کاره‌ای ها:)) سه تا اسم علی، رضا و محمد گفت بهم پرتکرارترین و مذهبی ترین ولی لامصب یه نفرم دور و برم نیس ازین اسما
مهاجرتو نگفت اما خب شاید جابجایی سقف یه جابجایی باشه به ناف ونکوور و یه سقف قشنگ
خود من بهترین فالگیرجهانم و اونقدر میتونم طرفو ببرم تو عرش اعلای خیال که کل موجودی بانکیشو بریزه به حسابم. حیف انسان شریفیم و ‌تو کار فروش دروغ نمیتونم برم

زهره سه‌شنبه 11 اردیبهشت 1403 ساعت 13:17 https://shahrivar03.blogsky.com/

دختر فالگیر بود گوگل مپ که نبود
نقشه مسیریابی به سه تا لوکیشن ازش انتظار داشتی آیا

خب آخه ازون سه تا اسمی که گفت قراره باهاشون خوشبخت بشم، یه رد و نشونه ای تا حالا دیده باشم یا نه

باغبان سه‌شنبه 11 اردیبهشت 1403 ساعت 08:18

منم از این فالگیرا دلم خواست الان!
که فقط خبرای خوب و عالی و رنگی بهم بده حتی در مورد امروزم!
...
گوساله طبقه ی بالا
ضیق تن پوش
رمبیده
جرثومه
اینا به نظرم خیلی بانمک بود توی متن.
گازوری؟!!

دیگه کلیدر تموم بشه یه بیهقی دیگه از دل من بیرون میاد

سمیرا سه‌شنبه 11 اردیبهشت 1403 ساعت 05:31

سلام عزیزم از اول تا آخرش باحال بود مخصوصا جا به جایی سقف ان شاءالله واقعا خونه رو به یه خونه بهتر ارتقا بدی

سلام سلام
نگفت خونه‌تو عوض،می‌کنی گفت جابجایی سقف داری:)) من همش نگران طبقه بالاییم با این حجم از شستشو که سقف منو واقعا جابجا کنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد