عنوان یه کم خبر از حال درونم میده. حالی که به سمت افسردگی متمایله گویا. منم که خیلی دوست دارم همه چیو به مسائل فیزیکال و از همه نادختر به فیزیکالِ هورمونی ربط بدم، میگم که احتمالا پیام اس قشنگم یقهمو گرفته.
کلاس امروزو آنلاین برگزار کردم. زینرو که دیشب هم دندونم زقزق میکرد هم سرم گومپ گومپ میکوبید، هم موارد مشابه دیگه. زینروتر نتونستم درستدرمون بخوابم.
این جایی که کلاس میرم، معرف حضورتون هست دیگه. عاشق استادمم و این مجموعه هم مال خودشونه. خیلی مسیول دفتر و منشی آدم حسابییم داره. تا گفتم حالم خوب نیست، برام لینک و پسورد فرستاد تا آنلاین سر کلاس باشم. کلاس دیروزیم همین کارو کرد.
واقعا کارشون درسته و مجموعه مثل ساعت دقیق و منظم کارمیکنه. من یکی از رویاهام اینه که یه روزی همچین مجموعهای داشته باشم. استادمم رل مادلمه. جوگیری موگیریم تو کار نیست. کلا سالهاست دل در گرو عشقش دارم و خیلی مستمر و پیگیر بوده حالم:)
هیچی دیگه. کلاس تموم شده و من به جای ترافیک و خیابون و ادارهی کوفتی چهارشنبهها رو مبل خونه نشستم. تنها داستان، داستان دندونپزشکی ساعت سه هست. بعد از مدتها دوری از دم و دستگاه دندونپزشکی، باید باز خودمو بسپرم به فضای زهلم گتمیشش.
فکر کنم سه سال پیش که ایمپلنت کردم دیگه حتی واسه چکاپم نرفتم. کار درستی نکردم فیالواقع. هر شیش ماه یه بار بهتره یه نشونی بدیم خودمونو. اما من طبق معمول پشت گوشاندازیو تو دستور کارم قرار دادم و کارو به جایی رسوندم که دیگه دندون درد دارم رسما:/
الانم هی میخوام پاشم ورزش کنم، هی میخوام بخوابم، هی میخوام داستان دندونپزشکیو ببرم تو ریل شتر دیدی، ندیدی و بپیچونم:)) یعنی ولنگار و زیرکار درروی وجودم به شدت فعاله. اما خب زق زق دندون میگه، ولنگاری و پیچوندن مساویه با درد بیشتر و خرابی بیشتر کار:))
زینرو بهتره پاشم یه دوتا خم و راست بشم به اسم ورزش روزانه و یه دوش بگیرم و راه دندونپزشکیو بپویم:) دندونپزشکی اون سر دنیاست. نزدیک خونه دی لوییس. یه سرم به دی لوییس بزنم کاش ( سلام زهره) . زهره الان میاد میگه چرا به این اخمخ اینقدر فرصت میدی؟ چرا سر حرفت واینمیسی؟ چرا چرا؟
باید در پاسخ به ایشون عرض کنم که من سلطان تزلزل در تصمیمم و ملکهی تمام سست عنصرهای جهان:) البته که به دی لوییس سر نمیزنم اما خب فکرش میاد تو سرم و این یکی واقعا با تصمیم کبرای من برطرف نمیشه. فیالواقع باید زمان بیشتری بگذره تا ببینم اوضاع چه جوری میشه.
فیالواقعتر این که با اتفاقات اخیر، دیگه واقعا حس و حالیم ندارم واسه اجرایی کردن درخواستای سست عنصر وجودم:) خیلی خسته و بی دل و دماغم برای اینجور کارا. فلذا ترجیحم اینه که فعلا اندک انرژی باقیمونده رو ،برای امور واجبی چون کلاس و دندون صرف کنم . دی لوییس و تزلزلم تو تصمیمگیریام، جزو امور لاکچری و حاشیهای به حساب میام فیالحال:)
امروز یاد هر کی میفتم گریهم میگیره. حتی به برادرمم فکر میکنم گریهم میگیره. حالا اون داره زندگیشو میکنه ولی من همین طوری دارم از رقت قلب، از هم میگسلم:) هورمونیه دیگه. اگه نیست پس چیه؟
سلام
دندون پزشکی که من میرم میگه اومدی دهنتو سرویس کنم همه چیم به همه چیم میاد
دی لوییس از اوناس که تکلیفش بلاتکلیفیه مثل دیگر غیور مردان دیگه یا دارم اشتباه میکنم ؟چون تو پست ها کم و بیش ازش خوندم از اون لحاظ میگم...یک پست بهش اختصاص میدادی کاشکی تا مطلب کامل جا میفتاد
لبتون خندون دندونت درخشان
سلام به روی ماهت نازی قشنگم
دندونپزشکی واقعا زجر دمادمه
میگن درست نیست ادم در مورد پارتنر سابقش بد بگه ولی واقعا من بدجوری زباله گردی کردم گویا. نابود و داغانه اصلا. از بلاتکلیفی رده.
دندون درخشان فعلا کنسله گویا. گفت فقط جرم گیری میکنه برام.
'هنوز' عزیز
می دونم که می دونید، ولی خوب ،منم دوباره می گم،این مرد ،عامل رنج بسیاری برای شما بوده...حیف از شما نیست .از جلوی خونه اش هم رد نشین
بله هیلا جانم واقعا عامل رنج زیادی بوده. کاملا درست میگی
از رقت قلب درهم می گسلم، عبارتیه که فقط بیوتی ما میتونه خلق کنه تا یادم میاد هر وقت با دی لوییس تماس گرفتین یا دیدینش، بعدش حالتون خیلی بد شد، پس به عنوان خواننده وبلاگ اگه حقی برای اظهارنظر داشته باشم راستش توصیه ش نمی کنم خداروشکر واسه خودتون هم در حد فکر هست و قرار نیست انجامش بدین امیدوارم زودی دوباره از همه لحاظ شادی آوری به اوج برسین هر پایین بودنی نشاندهنده یه بالارفتنه
آره درست میگی واقعا موجود رو مخ روندهایه.
دارم برمیگردم خونه و امیدوارم زودتر اون شادیآوری از راه برسه
یک دنیا ممنونم ازت سمیرای جان
چرا نون من رو آجر میکنی کامنت من رو تو مطلب میاری؟
خدا رو شکر که فقط یادش افتادی و بهش سر نمیزنی :))) برای شروع همین هم خوبه دیگه :)))
ولی جدا از موعظه و این حرفها، خود من پریروز کلی سگ اخلاق بودم. چون تولد یکی از دوستانم بود که سعی کردم امسال این چرخۀ تولدت مبارک و خبرگیری سالی یکبار رو بگیرم بشکونم... دیگه تو که حق داری از رفتن به نزدیکی های خونه دی لوئیس حالی به حالی بشی
فقط بهش زنگ یا سر نزنی که میام می بافومت به قول جناب خان
من که تونستم پیام تبریک تولد رو نفرستم. فکر کنم تو هم بتونی... هرچند قبل و بعدش در حد پیام فرستادن / زنگ زدن اعصاب آدم به هم میریزه
میگما چقدر لامصب این خیابونا خوبن. بهار اینجاهاست قشنگ. بوی یاس و کلی گل دیگه تو هواست. از جلوی خونه دی لوییس رد شدم حتی
دارم فکر میکنم رسد آیا روزی که منم چنین جایی خونهم باشه؟ در حد آرزو که عیب نداره
قرص آمی ترپتیلین ده بذار کنار دندونت.بیحس میشه.داروخونه یه ورق میده.اما نه تای دیگه به درد نمی خوره.
والا رفتم دکتر یه پانسمان ریزی کرد برگشتم فعلا.