یکی ازین بلاگرای اینستاگرامی که بیشتر در مورد زندگی روزانه و لایفاستایلش استوری میذاره، پیام یکی از فالووراشو استوری کرده بود. طرف براش نوشته بود شرم نمیکنی تو این هاگیرواگیر جنگ، در مورد ورزش کردنت عکس میذاری؟:)) حالامنم میترسم از روز سراسر معمولیم بنویسم و بعد شرمندهی مبارزین خط مقدم جبهه بشم:) اما در هر حل هرچه بادا باد!
اینجانب، همون هنوز بیوتی معلومالحالتون که مدامم میاد اینجا قرو ادا میریزه در باب ننوشتن و کم نوشتن و این قسم اباطیل! طبق معمول امروز سر کار بوده و چاکلز شده. یعنی چاکلزی به قدری از حد گذشته بود که مجبور شدم ساعت آخرو به خودم مرخصی بدم. هرچند فی الواقع کار امروز به فردا فکندم و فردا چاکلزی به توان میرسه اما خب امروز جستم. حالا فردارم کی داده کی گرفته. هرچند تا چشم رو هم میذاری دیلینگ دیلینگ منحوس آلارم میگه پاشو پاشنه ی پافزا رو وربکش! دقت کردین که تو پاشو پاشنه ی پافزارو وربکش چه صناعت ادبی خفنی هست؟ دیگه نثر مسجع همینه. نوش جونتون:)
داشتم میگفتم که یه مقدار از کارو پیچوندم. مورد دیگه ای هم که رفت جزو پیچ و واپیچ ها، ورزش صبحگاهی بود. واقعا از من توقع نداشته باشین صبح ورزش کنم. زینرو طبق برنامه پاشدم اما خب خیلی بدون برنامه پتورو دوباره کشیدم رو سرم و چند تا بد و بیراه هم به خودم و برنامه ی مزخرفم گفتم. طبق معمول همون تو استراحت بین کار، عمل شریف و پسندیده ی ورزشو خیلی نصفه و نیمه مرتکب شدم. انصافا بعد از چندین روز اهمالکاری و پشت گوش اندازی، به نظر خودم کار بزرگی کردم.
خرید هم رفتم و اندازه ی یه اپسیلون سالم خوری و برنامه ریزی واسه بیوتی وار غذا خوردن جلو رفت. اونم قابل قبوله در مجموع و از خودم انتظار زیادی نداشتم. دیگه چی؟ دیگه واقعا هیچی. همینقدر روزمره بودم و همینقدر فس و بیحال تا حدودی. خیلی دلم میخواد چهارشنبه بعد از کلاس یه استخر مشتیی برم. میدونم امروز تازه یکشنبه بود و مونده تا چهارشنبه. اما خب من جزو اون دسته از آدمام که دلم میخواد یه امیدی روزنه ای واسه خودم ایجاد کنم تا روزای سخت کاریو تاب بیارم.
مثلا اگه فکر کنم که چهارشنبه بعد از کلاسم میرم استخر، دوروز بعدی برام راحتتر میگذره. پنج شنبه ی قبلی قرار بود برم دوستامو ببینم که همین کیف میداد و سرحال نگهم میداشت. این هفته ولی هیچ جا هیچ خبری از دورهمی نیست. استخر میتونه سرحال آورنده باشه تا حدودی. بعدشم برم ناخونامو ترمیم کنم مثلا. جمعه هم وقت فیشال دارم. پنج شنبه شم برم بدوم. اووووف چه برنامه خفنی شد:))
به باشگاه رفتنم بالیدم دود شد رفت هوا :(
کار جدیدم ساعتش نمیخوره باید بگردم دنبال یه جای دیگه :((
فدای سرت جای جدید میری و کلیم فیت و اوووف و جیگری در کل
زندگی جریان داره، ان شاءالله همه چی بخیر بگذره کار خوبی می کنی، باید پرقدرت به زندگی کردن ادامه بدیم ان شاءالله
درست میگی سمیراجان
سلام.قرار نیست تو هاگیر_ واگیر برنامه هاتون تغییر کنه ،عزیزم.اتفاقا بی اعتنا به هاگیر _ واگیر شما راه خودت را برو.واهمیتی نده چه خوابها برامون دیده اند.همسر تو همین هاگیر_ واگیر رفتند دندان پزشکی طبق برنامه از قبل تعیین شده ،ایمپلنت گذاشتند.فقط من بودم که همه برنامه هامو منوط کردم به وجود امنیت جانی ،مالی و ...
اضطراب به جون خیلی ها افتاده.
سلام به روی ماهتون
بله متاسفانه اضطراب گاهی دست و پای آدمو میبنده
دیگه میخواستی چیکار کنی؟؟؟
انگار بقیه هرروز آپولو هوا میکنن
نه کلا راضیم
وای دقیقاً اون شب که نوشته بودی من برم در آرامش بخوابم میخواستم برات کامنت بگذارم تا اخبار کانال ها رو ندیدی برو بخواب که بعد بری اخبار رو ببینی و نخوابی من دلم خنک بشه :)))
خیلی خودم رو کنترل کردم ننوشتم برات :))))
کامنت سوری خیلی خوب بود. واقعاً همینه.
کلی به ایدهی بدجنسیت که اجراش نکردی خندیدم
زندگی یعنی همین یعنی مدیریت حالت تو شرایط بحران. اینکه ادم تو این شرایط فقط ی جا بشینه ناخن گاز بزنه و اخبار دنبال کنه کمکی به خودش نکرده باید روتینشو دنبال کنه و سعی کنه شرایط کمتر آسیب رو بهش بزنه
درست میگی کاملا