دو سه شبه که موقع خواب کِلیدر گوش میکنم و ادبیات فاخر دولتآبادی مستم میکنه. لامصب چقدر میشه قشنگ نوشت آخه؟ کتاب مادام بووآری که توصیفات فضاها و لحظههاش معروفه و تو کلاسای فیلمنامه نویسی معرفیش میکنن باید بیاد جلوی کلیدر لنگ بندازه.
نمیدونم با این وضعیت یواشی که من دارم کتاب صوتیشو گوش میکنم این رمان ده جلدیه سه هزار صفحهای کی تموم میشه. اما امیدوارم هیچ وقت تموم نشه:)
جوری در مورد یه دشت بارون خورده تو غروب سبزوار نوشته که بوی دشت خورد تو صورتم. به نظرم بینظیره و انتخاب خوبیه برای قبل از خوابم.
این که از این. فیالواقع کل موضوع قابل عرض همینه و بس. دیشب فیلم نمور رو هم دیدم. به نظرم غیر از تصویر شمال بارانی و دریا و یه خونهی روستایی قشنگ، هیچ چیز قابل عرضی نداشت و فیالواقع افتضاح بود:/
فیلم بیمادر هم که اووووه از امیرآقایی لاکچری تو اون خونهی مکش مرگ ما و دفتر آلاگارسونش. کلنم به پردیس پورعابدینی ریقو کنار امیرآقایی علاقهی وافری وجود داره گویا:) اینجام فس فس میکرد. در کل فیلم ضایعی بود:))
چرا رو آوردم به فیلمای وطنی داغان؟ زینرو که تو مضیقهم من باب فیلم و سریال خارجی. سایتی که اشتراک داشتم و ازش دانلود میکردم یهو پریده و خلاصه من موندم و جای تر بچهای که نیست؛)
منم که معتادم و باید بهم جنس برسه. با این فیلما انگار ساقی گذری پارک دانشجو، جنس متفرقه بهم انداخته:))
تو عنوان نوشتم سایر اقلام فرهنگی ولی واقعا هیچ قلم دیگهای نمونده جز این که آسفالت جنگلیو دیدم باز:) واقعا چرا اینجورین اینا. نظرم برگشت. اولش فکر میکردم خوبه ولی الان باید بگم یه لگد زده به شکم چرت و بس.
دیگه همه ی حرفام تموم شد. به لحاظ جسمی هم اوضاع تحت کنترله :)
کلیدر خیلی قشنگه ولی خییییلی هم طولانیه. اواخرش دیگه حس میکردم چشمام ضعیف شده.
+ نمور واقعا هیچی نداشت. بازی هاشون به شدت مصنوعی و غیرقابل باور بود توی یه فضای مصنوعی. بقول شما فقط حس خوب شمال بود و دیگر هیچ.
بی مادر رو اصلا دوست نداشتم. شبیه داستانهای تخیلی یا رمانها بود. سکانس بعد از مرگ پسر رو هم اصلااا نتونسته بودن خوب دربیارن شده بود کپی ضعیفی از میم مثل مادر.
چقدر کیف میکنم چیزایی،که دیدم و خوندمو تو هم دیدی و خوندی. واقعا کیف میکنم
باورت میشه آثار فاخر ایرانی هم توش درده اونم نمیخونم کلا از چیزی که دردی بر درد من بیفزاید پرهیز میکنم.
من چون اعصابم میریخت بهم هر وقت فیلم و سریال ایرانی می دیدم برا همین دیگه گذاشتمشون کنار.
الان هر هفته شوگون میبینم با باهار(ورژن ترکیه ای سریال آناتومی گری هست و صرفا جهت خالی نبودن عریضه میبینم)
چند روز پیش هم توی یه کانال دیدم دوتا سریال اسمشو یه جا نوشته بود تدلاسو و شرینکینگ حس کردم باید دومی رو هم ببینم ولی هنوز شروع نکردم.
یه سریال دیگه هم قسمت اولشو دیدم «تفکیک»ولی هنوز وقت نکردم بقیه اشو ببینم
دیگه همین.
زود کامل خوبِ خوب بشین لطفا
ادبیات محمود دولت ابادی هم نوش جان:)
حالا تو فیلم و سریالای خارجیم چرت و پرت زیاده خدایی.
شرینکینگو من دوسه قسمت دیدم خیلی دوست نداشتم. داستان یه روانشناس شوت و پوته. Cbt کار می کنه و خلاصه من دوست نداشتم. تفاوتش با تدلاسو از زمین تا آسمونه خدایی.
شمس لنگرودی روز تولد ۷۷ سالگی دولت آبادی گفت :«ممنونیم که به دنیا آمدید و (با لبخند) هر چند گفتنش درست نیست اما خوشحالیم که در زندگی رنج کشیدید! چون رنجی که کشیدید منجر به آفرینش آثاری شد که به ما زندگی آموخت و تحمل مشکلات را برایمان آسان کرد.»
واقعا دنیا با این آدما یه شکل دیگه ای میشه.
خدا رو شکر که خوبی. همون در حد تحت کنترل هم قبوله.
ان شا اله که مادر هم همیشه خوب خوب باشند
ممنونم زهره جان