هنوز زندگی

فروغ میگه: آه ای زندگی! منم که هنوز با همه پوچی از تو سرشارم...

هنوز زندگی

فروغ میگه: آه ای زندگی! منم که هنوز با همه پوچی از تو سرشارم...

پنج شنبه ای که گذشت

یادمه هفته پیش پنج شنبه ، همش در حال رفت و روب بودم  که ادامه شم کشید به جمعه. این هفته کلا درگیر معده درد بودم. یه چند وقتیه معده م ناراحته. امروز دیگه خیلی شدید شده بود. حتی سردرد هم  گرفتم به تبع درد معده. خلاصه که سخت گذشت. مخصوصا عصری به این طرف هی بدتر و بدتر شدم. تو خونه قرص و شربت نداشتم. شب ساعت یازده دیگه طاقت نیاوردم و رفتم از داروخونه شبانه روزی دو ورق فاموتیدین خریدم.  تا رسیدم خونه دوتا قرصو  باهم خوردم و یه کمی روبه بهبودم.

حالا تا این حیص و بیص در حال قورت دادن یه قورباغه ی بزرگ هم بودم. بماند که سوتی پشت سوتی دادم:/

اما خب نصف قورباغه مورد نظر قورت داده شد و مابقیش موند برای فردا . تو برنامه ریزی امسال از هفته ی بعد پنج شنبه ها هم روز تعطیلم میشن.  میخوام اگر بشه، برنامه استخر رفتن ردیف  کنم خیلی جدی و قاطع.

توی گیجی درد معده اومدم زنگ بزنم به برادرم برای ماشین که چند روزه تعمیرگاهه، شماره دی لوییسو گرفتم. البته نمیدونم زنگ خورد و فهمید یانه چون خیلی سریع بعد از گرفتن شماره متوجه اشتباهم شدم. ماشینم  مشکل پیدا کرده و منم انگار بهونه دارم واسه پارک نرفتن و ندوییدن. هرچند امروز اگه ماشینم داشتم نمیتونستم. چون توراه داروخونه معمولیم سختم بود راه برم چه برسه به دوییدن. 

یه کمی باید دست و پامو جمع کنم و کار جدی استارت بخوره. کارای اداریمم عقب افتاده و هنوز هیچ کسی درست و درمون سرکارش حاضر نشده. هفته ی بعدم که باز کلی تعطیلی هست. خواستم منم برم یه وری. حتی اومدم تور ترکینگ اسالم تا خلخالو ثبت نام کنم و بزنم به دل دشت و کوه. اما بعد دیدم  بهتره برم لرستان. بعد پشیمون شدم گفتم کاش جنگل ابرو برم! خلاصه اینقدر این حرفارو با خودم زدم که هنوز هیچ جاییو قطعی نکردم. 

انصافا حیفه که از طبیعت این فصل استفاده نکنم ولی واقعا امروز روز مناسبی واسه مشخص کردن مقصد سفر نبود. رسما مغزم با اقصی نقاطم گلف بازی میکرد و منو به هیچ گرفته بود:)

هیچی دیگه به گمونم بی کیفیت ترین پست هنوز زندگیو نوشتم. چون واقعا تو گیجی مطلقم و نمیدونم چرا باید اینجا چیزی بنویسم. اما خب اینم بخشی از روز و روزگار منه دیگه. 


نظرات 7 + ارسال نظر
زهره شنبه 18 فروردین 1403 ساعت 11:47 https://shahrivar03.blogsky.com/

ای وای من
الآن من نمی‌دونم از معده‌درد نیومدی اینجا
یا رفتی سراغ خانم هوو همون دفترچه رنگی رنگی قشنگه

از خدا می‌خوام حدس دوم درست باشه و حالت خوب و خوش باشه
حالت خوب و خوش باشه در کنار هوو باشی من راضیم

معده درد یه کمی بهتره ولی واقعا کلافم کرده بود. بابا من یه قفسه پر از دفترای قشنگ مشنگ دارم که اکثرشونم هدیه دوستامن واسه این که من بنویسم و همینجور خالی خالی افتادن
ممنونم لزت زهره جان

سوری جمعه 17 فروردین 1403 ساعت 22:04

خوبی عزیزم؟

ممنونم سوری جانم
خیلی بهترم

رهآ جمعه 17 فروردین 1403 ساعت 20:22 http://Ra-ha.blog.ir

خوب کاری کردی نوشتی. نوشتن باعث میشه کمی ذهنت خالی بشه و راحت‌تر تصمیم بگیری.

من لرستان پیشنهاد میکنم ؛)

خودمم نظرم به لرستان نزدیک تره

باغبان جمعه 17 فروردین 1403 ساعت 15:19

آخ درد...
بمیرم...
بغل بغل...
ماچ ماچ...

خدا نکنه باغبان جانم ...

زهره جمعه 17 فروردین 1403 ساعت 14:07 https://shahrivar03.blogsky.com/

نه اتفاقاً برای من خیلی باکیفیت بود. تلنگری بود برای برنامه‌ریزی اون ۳ روز و هوای بهاری

امیدوارم تا حالا معده بهتر شده باشه. دلیلش رو نباید پیدا کنی قبل از قرص خوردن!؟!

والا خب خیلی اذیت بودم برای کمتر کردن دردش خوردم تا بعد برم سراغ درمان اساسی

سوری جمعه 17 فروردین 1403 ساعت 01:09

این روزها روانت اروم نبود و اولین جا میزنه به معده. دم نوش بابونه عسل ببین جواب میده

درست میگی سوری جانم
اتفاقا بابونه و عسل خیلی خوب بود ممنونم

قره بالا جمعه 17 فروردین 1403 ساعت 00:59

امیدوارم زودتر خوب بشی
یه مدت اگه میتونی غذاهای تند، قهوه ، شکلات ، فست فود نخور
مواظب خودت باش
سفر رو حتما برو و امیدوارم بهت کلی خوش بگذره
هوا واقعا عالیه

ممنونم گوزل بالا جان
رعایت می‌کنم حتما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد