هنوز زندگی

فروغ میگه: آه ای زندگی! منم که هنوز با همه پوچی از تو سرشارم...

هنوز زندگی

فروغ میگه: آه ای زندگی! منم که هنوز با همه پوچی از تو سرشارم...

مادری کردن برای خود

فکر کنم دیگه خیلی واضح و آشکاره من امروز تعطیلم و هی مثل کش یویو تو بلاگ اسکای تردد می کنم:)

اومدم بگم که چند دقیقه پیش یهو متوجه شدم مغزم به حال انفجار رسیده.‌ یعنی تمام میز و روی زمین و اینا پر بود از کتاب و یادداشتام. لپ تاپمم شارژش داشت تموم میشد و رو دسکتاپش بلبشویی بود از فایل و  نوتیفیکشین واسه یادآوری فلان کار و بیسار بار!

حالا ازونطرفم وسایل ورزشو چیده بودم وسط هال که خودمو تو عمل انجام شده قرار بدم و خلاصه هرکاری که عقب افتاده بود و برنامشو داشتم چیده بودم واسه انجام. زچه رو؟ زینرو که امروز تعطیلم و خب باید به این چیزا برسم دیگه. چه معنی داره انسان روز تعطیلش یللی تللی کنه و مفید نباشه اصن؟

رسما داشت اشکم درمیومد. دیشبم اصلا خوب نخوابیدم آخه. پر از بیقراری و خوابای آشفته. یجوری که صبح  با لرز و سردرد بیدار شدم. 

  سردردم هی داشت بیشتر میشد و منم فشارم به خودم بیشتر. یه آن به خودم اومدم. گفتم چه خبرته اینقدر خودتو آزار میدی؟ ول کن همه رو. امروز قراره استراحت کنی. قشنگ انگار مادر مهربونی اومد سراغ بچه ی گرفتارش.‌بچه ای که کلی توقع ازش هست و کلی سرزنش میشه. 

لپ تاپمو بست و گذاشت تا شارژ بشه. کتابارو از رو میز جمع کرد. برگه های یادداشتمم همین طور. رفت تو آشپزخونه یه قهوه درست کرد و آورد گذاشت جلوم. بعد قرار شد امروز صرفا تفریح کنیم باهم و به هیچی دیگه فک نکنیم. 

برم یه دوش اب گرم بگیرم و بیام یه برنامه مفرح واسه عصر بچینم. بدون فکر کردن به کار.  غذا هم شویدلوبیا داریم با ماهیچه:) 


خیلی بعدتر نوشت: دیدین رو یقه  لباس ویشکا آسایش تو پاریس چی نوشته بود؟ جریده رو که گذرگاه عافیت تنگ است...

حالا تیپ و استایل بی نظیرو اصلا ندیده شده ی ویشکا آسایش به کنار ولی من همش دارم به این یه مصرع فکر می کنم... جریده رو که گذرگاه عافیت تنگ است...جریده رو که گذرگاه عافیت تنگ است...


خیلی بعدا نوشت: میگما چرا حرفای امام جمعه رشتو تو وبلاگ مینویسن؟ الان دیدم تو صفحه اول بلاگ اسکای  دوتا وبلاگ این تیترو زدن. چرا آخه.‌اصلا از کی وبلاگا اینجوری شدن. تیتر  در و پنجره دو جداره!  یا یه مشت تیترای تبلیغاتی از کی اومدن تو وبلاگ؟ 

نظرات 8 + ارسال نظر
لیمو چهارشنبه 5 مهر 1402 ساعت 11:28 https://lemonn.blogsky.com/

آره جدیدا از هر بیست تا وبلاگ تبلیغاتی یه دونه عادیه.

خیلی به نظرم عجیبه. بعد کسی هم میره این تبلیعارو بخونه و تحت تاثیر قرار بگیره آیا

نازی شنبه 1 مهر 1402 ساعت 14:53

فرزند خوانده هم قبول میکنی ؟
درراستای اسپا من یکبار سرکلاس زبان گفتم اسپا معلممون گفت تو ؟ گفتم بعله بعد یکی از بچه ها که خلبان هم هست گفت اسپا چیه معلممون گفت آخر کلاس بهت میگم انگار حرف مثبت هیجده زدم مثلا دست کشیدم رو سرم و پشتم ببینم شاخی دمی چیزی ندارم این بود خاطره من تاخاطره ای دیگر خدا یارو نگهدار شما

نه دیگه فقط میتونم از یه بچه مراقبت کنم
چه عجیب که همکلاسیت نمیدونسته اسپا چیه

مینا جمعه 31 شهریور 1402 ساعت 22:35

پس اونقد هم ک میگی موجودی حسابت خداروشکر کم نیس ،چون اسپا و ماساژ بعدش فقط مال زندگی کیت میدلتون و برو بچز در حد اونه و حداقل یه تومن آب میخوره ،،،من فک کردم عین ماها جزو قشر اسیب پذیری !!!!


حتی من از اسنپ نون نمیگیرم خیلی بنظرم گرونه بهرحال من دوس داشتم و خیلی خوبه ک سوشال مدیا در این حد جلو رفته ک کارهای مجازی از نظر درامد بر کارای واقعی پیشی گرفته است!!!!افرین و عالیه نمیدونم چرا همیشه فک میکردم اغلب وبلاگ نویسها جزو قشرمتوسط و بلکم معمولی مثل ماها هستن !!!!

همینه ک میگن قضاوت فقط مال خداس،ما فقط فحش میدیم

نه مینا جون خب شما جمع می کنین تو شمال ویلا می خرین ما هرچی داریمو خرج می کنیم
بعدم یجوری گفتی انگار من هر روز تو اسپام:))) بعد از نود و بوقی مام یه بار ازین کارا بکنیم قبل از وداع گفتن دار فانی خب:)
کار واقعی و مجازی دیگه چیه. مثلا اون مهندس معماری که از خونه کارای طراحیشو انجام میده کارش واقعی نیست؟ چه ربطی به سوشال مدیا داره؟
بعدم میناجون من جزو اون پاکباخته هایی هستم که ده تومن بیست تومن اسنپ اونقدری رو زندگیم اثر نمیذاره.

باغبان جمعه 31 شهریور 1402 ساعت 18:48

بالاخره باید ثابت کنم روزی چندبار میام سر میزنم دیگه :)
بلاگفا هم دقیقا همینجوریه یه تبلیغاتی میاره اصلا یا یه وبلاگایی. من دیگه عنوان وبلاگای به روز شده رو نگاه نمیکنم.

یعنی شدی نقطه ی اتصال من به جهان
چقدر بده ولی که اینجوری شدن. حالم گرفته میشه. میدونی دیگه یجورایی حکم مادر وبلاگ نویسارو دارم

باغبان جمعه 31 شهریور 1402 ساعت 11:56

سرچ کردم دیدمش.
معنی جریده رو نمیدونستم.
شاعر یه جای دیگه هم با همین مضمون میگه
دلا خو کن به تنهایی که از تن ها بلا خیزد.
ولی اونی که روی یقه نوشته به طرز زهلم گتمیشی قشنگتره.

حالا یه تعبیر دیگه شم اینه که سبکبار باش در کل از هر تعلقی اگه میخوای سلامت سفر زندگیتو به تهش برسونی.
چرا اینقدر قشنگه باغبان؟ من صد بار دیگه این غزل حافظو خونده بودم ولی این بار جوری درگیر یه مصرع شدم که مگو و مپرس..‌.
چرا من اینقدر دیر فهمیدم ویشکا آسایش اینقدر قشنگه
و چراهای دیگر

رضوان جمعه 31 شهریور 1402 ساعت 06:50 http://nachagh.blogsky.com

عزیز دلم که روز تعطیلی را از دست نداد و خود را مهمان ۶۹۸۴۳کرد به به قهوه

بله رضوان جانم
خودمو به خیلی چیزا مهمون کردم.‌ رفتم یه اسپای لاکچری و کلی خدمات چیتان پیتانی گرفتم و بعدم یه ماساژ حسابی

سمیرا پنج‌شنبه 30 شهریور 1402 ساعت 16:54

آفرین به این مادر خردمند به نفع ماست که تند تند پست میذاری، ز چه رو؟ زینرو که ما رو خوشحال تر میکنی با پست های سورپرایزی

سمیراجون، اینقدر هوامو داشت که نگم برات. سردردمم خوب شد
ممنونم خیلی

باغبان پنج‌شنبه 30 شهریور 1402 ساعت 16:11

چه مادر سر بزنگاهی.
خدا بیشترش کنه :)
نوش جان.

فعلا داره خوب عمل می کنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد