هنوز زندگی

فروغ میگه: آه ای زندگی! منم که هنوز با همه پوچی از تو سرشارم...

هنوز زندگی

فروغ میگه: آه ای زندگی! منم که هنوز با همه پوچی از تو سرشارم...

این خونه نون خور اضافی داره:)

چند وقتیه هر چی نون میخرم بازم وقتی میرم یه تیکه نون بردارم تا آبی بر آتش معده بیفشانه، می بینم ای وای  نون نداریم که. حالا هیچی  تموم نمیشه. یعنی ادوات و مخلفاتی که با نون صرف میشه همشون دسته به دسته با نظم و ترتیب تو یخچال نشستن. پنیر، ماست، مربا، کره و خامه و ... ماه به ماه تکون نمیخورن اما نون همش تموم میشه. 

خب شمام بودین شک می کردین دیگه. به چی؟ به این که تو این خونه غیر از من یه نون خور اضافه هست:) آخه غیر ازین چی میتونه باشه؟ یعنی من خوابگردی می کنم و شبا تو خواب میرم سراغ نونا و بی که بفهمم همه رو میخورم؟ 

در هر حال الان خیلی ناراحتم. بزرگترین دغدغه ام اینه که فردا کارم از ساعت ده صبح شروع میشه. قبلشم که خب مناسک خاص خودمو دارم و نمیرسم برم دم نونوایی.

چرا  اسنپ سفارش نمیدم؟ اول این که خیلی دیر و زود داره کارشون. اصلا معلوم نمی کنه و گاهی هی میزنن از تاخیر به وجود اومده پوزش می طلبیم. اما پوزششون به چه کاری میاد وقتی کلی هی انتظار می کشی و هیچی به هیچی. 

دوم این که چرا نون سنگک پنج تومنی تو اسنپ بیست تومنه؟ نه جدی چرا چهار برابر آخه؟ بعدم هزینه اماده سازی و پیکم میخوره تنگش یهو می بینی پول یه چلو کبابو واسه یه نون پیاده شدی. 

سومم نتیجه ی اون دوتای قبلیه هم بی اعصاب و ناشکیبم هم اسکوروچ:))

الان جوری حالم گرفته است برای این موضوع که در وصف نگنجد. یه تصمیم عظماییم گرفتم در مورد خرید نون. میخوام فردا  حدود ده الی بیست عدد نون ابتیاع کنم شایدم بیشتر. میخوام برم تو کار ابتیاع و احتکار اصلا:)

آهان یه موضوع دیگه هم هست که دارم به خاطرش حرص میخورم.‌اول اینو اعتراف کنم که رسیدگی به پوست صورت برای من از نون شبم واجبتره. یعنی من ازونام که روتین پوستی داشتم وقتی روتین پوستی مد نبود. جدیا. از وقتی یادم میاد، شبا حدود نیم ساعتی مخصوص این کاره و سفر و حضر هم برام فرقی نداره. خسته باشم یا نباشم یا هرچی انجامش میدم. 

زینرو بالتبع در کنار سنگک و کاهو و خیار و گوجه، خرید کرم و تونر و ماسک و شوینده و ... یکی از اصلی ترین هزینه های سبد خانوار تک نفره مه:)

خب تا اینجای کار خیلیم عالی و خوب. اما موقعی حرص درآر میشه که من جوگیر میشم و طبق توصیه های یه بلاگر هیستریانیک، از یه برندی خرید می کنم که همه ی محصولاتش طبیعی و دست سازه مثلا و زینرو با قیمت گزافی میفروشن. 

بعد از ده روز که بسته ام میرسه می بینم دو عدد صابون که بوی خرچسونه میده و اندازه ی یه بند انگشته همراه با یه روغن مو که اندازه شو با چشم غیر مسلح نمیشه دید، برام فرستادن. 

خب حرص میخورم دیگه. کلی پول بدی کلیم منتظر بمونی دست آخر این گیرت بیاد حرص خوردن اساسی داره. 

تنها کاری که از دستم برمیومد این بود که برم تو پیج یارو هیستریانیکه بگم  خیلی بدبختی و واسه خود این صابون سازا هم بنویسم خیلی بیچاره این بدبختا:) به نظرتون به اندازه ی کافی تادیب شدن آیا؟

 افتادم به پرخاشگری منفعلانه گشنم شد. بعدم که دیدم نون نداریم. بعد میگن چرا آدما یهو دست به قتل میزنن. اینجوری میشه شرایطشون:))


نظرات 2 + ارسال نظر
رضوان دوشنبه 20 شهریور 1402 ساعت 05:56 https://nachagh.blogsky.com/

حالا یکی باورش میشه که خونه شما جن شکموی نان دوست داره.
ولی خوشم اومد که احتمال هایی دادی.(توخواب راه رفتن )

خودمم باورم شده حتی

رضوان دوشنبه 20 شهریور 1402 ساعت 05:08 http://nachagh.blogsky.com

فرمودید:
« افتادم به پرخاشگری منفعلانه، گشنه ام شد. بعدهم که دیدم نون نداریم. ».
نیاز به غذا / اینجا نان از نیاز های اولیه مان است که چنانچه بر آورده نشود ناکامی و محرومیت رخ داده.
چند نفر تو مملکت نون شب ندارند بخورند؟
فرمودید :« بعد میگن چرا آدما یهو دست به قتل میزنن؟اینجوری میشه شرایطشون»،پس ناکام ها و محرومان از نیاز های اولیه ،ممکنه دست به پرخاشگری از بسیار کم تا بسیار زیاد ختی قتل بزنند.
پس گلایه نکنیم محرومان جامعه هر روز سازی کوک می کنند.
شما معلمی به روش «چون سر و کار ات با کودک فتاد ،پس زبان کودکی باید گشاد »می کنید .
البته من عادتم است ادعا کنم حل معما بلدم. همین باعث بود همکلاسام منو به جرگه دوستان شون راه نمی دادند.

رضوان جانم ممنونم که اینقدر با دقت میخونین و با حوصله کامنت میذارین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد