هنوز زندگی

فروغ میگه: آه ای زندگی! منم که هنوز با همه پوچی از تو سرشارم...

هنوز زندگی

فروغ میگه: آه ای زندگی! منم که هنوز با همه پوچی از تو سرشارم...

آهای زمونه! گردونتو کی داره می گردونه؟

خب از عنوان  معلومه که این پست حاوی مقادیر زیادی تلخی و گیر دادن و غر زدنه! از گیر دادن به زمونه شروع کردم. هر چند واقعا مرجان فرساد خیلی لطیف میخونه و از خوبی زندگی و عطر و بوش میگه :)

اما هشدار بدم که تو این پست از لطافت خبری نیست. کلا مراقبت کنین زخمی نشین. اینقدر رفتم تو فاز انذار و هشدار که یادم رفت می خواستم راجع به چی غر بزنم! مثل بدهکارام ، حافظه ام پنج ثانیه ای شده. فی الواقع نه این که یادم رفته باشه نمیدونم از کدوم غر شروع کنم و اولویت با کدومه. فکر کن غرامم رتبه بندی و اولویت بندی دارن. همین جوری نمیتونم از یه غر سطحی شروع کنم که! عمیق ترین و زخمی کن ترینش باید اول گلچین بشه:)

حالا اون چیه؟ این که آقاجان، خانوم جان! چیه این تابستون و گرما؟ کولر نمیزنی گرمت میشه. میزنی سینوسات حساسن و سردرد می گیری. مسکن نمیخوری درد باهات وصلت می کنه. مسکن میخوری هم هم چنان درد کار خودشو می کنه:) خدایی قدیما یه مسکن میخوردم سه روز شل و بیحال بودم و یه نموره هم هپی! حالا دوتا ژلوفن چهارصد انگار که اسمارتیز! حالا اسمارتیز یه قندی چیزی داره اندازه چند دقیقه خوش میگذره بهت. این ژلوفنا واقعا چی توشون میریزن؟ کارکردشون چیه جدی؟ 

میدونم کامل دچار برگ ریزون شدین از شدت فخامت غر اولم. حالا غر دومو بگم دیگه باغ همسایه هاتون هم تحت تاثیر قرار میگیره و خزون میشه فی الفور:)) غر دوم اینه که مگه یه بزرگواری نفرموردن کار جوهره ی مرده؟ خب من که زنم. چرا باید کار کنم؟ جدیا. خب لابد زن جوهر نالازم بوده که تو منبع فقط به مرد اشاره شده. خب مردا برن کار کنن و نگن چیست کار که سرمایه جاودانیست کار:) 

معلومه دیگه امروز رسما به فنا رفتم از شدت و حدت کار! زینرو دارم این غرو میزنم. خب آخه فردا هم فنایی دیگر در پیش است. فرداهای دیگر نیز! بعد من یجوری شده مغزم که همش ازم میپرسه، کی بازنشسته میشی پس؟ خب حقم داره طفلی. از هیجده سالگی تا به امروز کار کشیدم ازش مثل چی.‌حق داره موعد باز نشستگیشو بپرسه.اما خب من از جواب در می مانم:) زینرو که بسیار گنجشک روزی بودم و هستم. صبح کار می کنم، عصری بربری میخرم با پولش و شام شبم میشه. خب بازنشستگی یه محاله با این اوضاع.

حالا اینارو خیلی قشنگ داشته باشین تا برسم به غر سوم. یعنی غر سوم چون برگی براتون نمونده ممکنه گریبان چاک کنین از شدت سنگینی  مطلب. اما خب رعایت بکنین چون خانواده ازینجا رد شده و آرمانای انقلاب ما همش تو پوشیدگی خلاصه میشه و بس. بعد از چاک کردن گریبان یه سنجاق قفلی بزنین تا عر و اوضاعتون معلوم نباشه. 

خب بعد از چیدن تمهیدات لازم میخوام غر سومو براتون رونمایی کنم. اونم این که کدوم پدرآمرزیده ی شیرپاک خورده ای اولین بار اومد گفت ورزش و تندرستی و سالم زیستی؟ نه واقعا؟ لطفا اون بزرگوارو به من نیشان بدین تا به ده قسمت مساوی تقسیمش کنم:) خب اگه ورزش و تحرک خوبه چرا یه دکمه ای چیزی تو خلقت انسان تعبیه نشده که بزنیش، بلرزونه و بچرخونه و تکون بده تا انسان سالم بمونه؟ اگه کم خوری خوبه خب چرا معده کش سانی داره؟ میتونست یه قوطی از جنس استخون باشه. با یه گنجایش مشخص. والا! اعصاب نمیذارن برای آدم:)

خودمون کم تالمات روحی داریم از دست این زمونه که معلوم نیست کی گردونه شو میگردونه اونوقت داستانای جسمی هم زدن قدش. اصلا به من نیشان بده کی بار اول گفت لاغری یعنی زیبایی؟ نه جدی؟ به من نیشانش بده تا ازش یه اسکلت تحویلتون بدم:) 

غر سوم یه کمی هم خشونتش زیاد بود. ولی خواستم کار ترکیبی از درام و اکشن  باشه تا گیشه پسند باشه و همه جور سلیقه ایو پوشش بده:)

خلاصه دیگه همین. به گمونم به اندازه ی کافی براتون روشن شد که چه روز زیبایی داشتم و چه شب زیباتریو دارم میگذرونم:) اگه لازمه بازم بیشتر توضیح بدم:)) یعنی جوری دلم گرفته و جوری خسته ام و جوری سرم درد می کنه و جوری ناامیدم که توانایی انجام هر کار منفی و ضد بشرییو دارم:)