هنوز زندگی

فروغ میگه: آه ای زندگی! منم که هنوز با همه پوچی از تو سرشارم...

هنوز زندگی

فروغ میگه: آه ای زندگی! منم که هنوز با همه پوچی از تو سرشارم...

شانس دوباره باهم بودن

دی لوییس ایمیل زده که به نظرت ما شانس دوباره باهم بودن و موندن رو داریم؟ جوابشو ندادم. هیچ حس خاصیم از خوندن ایمیلش نداشتم. داشتم می رفتم سر قرار با دوست خیلی قدیمیم.

 میگم قدیمی یعنی دوست دوران مدرسه . گاهی با هم قراری میذاریم. هرچند مدلمون خیلی با هم فرق داره. خلاصه ماشینو که پارک کردم صدای نوتیفکیشن گوشیم اومد. فکر کردم دوستم رسیده. دیدم نه تونیفیکشن ایمیله. دی لوییس این جمله رو نوشته بود. 

یادمه قبلنا کلا یه حس عجیبی پیدا می کردم و دلم می خواست جواب بدم و یه باب صحبتی باز بشه و ....اما امروز انگار نه انگار. اصلا انقدر انگار نه انگار بودم که گفتم دربارش بنویسم. این میزان از بی تفاوتی یعنی مووآن کردگی به گمونم. پس بزن اون دست قشنگه رو:))

دیدن دوستمم بدک نبود. کلا از ساعتها بیرون بودن و حرف زدن خسته میشم زیاد. همیشه همین طور بودم الان بیشتر هم شده. در مورد همه چی هم حرف زدیم. گفت من زیاد باهات قرار هماهنگ نمی کنم چون فکر می کنم بالاجبار قبول می کنی. گفتم واقعنم همین طوره. ولی نه فقط قرار با تو کلا هر چیزی که نیاز به از خونه بیرون رفتن داشته باشه برام اجباره. حالا حتی اگه گشتن و تفریح هم باشه. کاملا صادقانه برخورد کردم تو جوابش. 

بعد این که این دوستم علاقه ای به خوردن و نوشیدن نداره:) جدیا! منم چون حال پیشنهاد دادن برای خوردن چیزیو نداشتم ، زینرو وقتی برگشتم خونه یورش بردم سمت یخچال دنبال یه لقمه چیز خوراکی:))

دیگه همین من برم بخوابم.