هنوز زندگی

فروغ میگه: آه ای زندگی! منم که هنوز با همه پوچی از تو سرشارم...

هنوز زندگی

فروغ میگه: آه ای زندگی! منم که هنوز با همه پوچی از تو سرشارم...

میگن "اومد کاره"

چقدر این ترکیب "اومد کار" حال خوب کنه. میگن فلانی  دستش خوبه برام اومد داره. یا فلان اتفاق افتاد برام اومد داشت. یه کمی خرافه طور میزنه اما خب خوبه. یجور امیدواری به جریان زندگیه. خانوم هایده هم میگن قمری  که تو ایوون لونه بذاره، اومد داره و کاش یارش بود و می دید:)

خلاصه کاری ندارم که اینا چقدر خرافاتن و چقدر مسخرن. میخوام یه سری اومد کار برام پیش بیاد. معجزه طور. به قول یکی از دوستان درست وقتی داری کلا می بازی چندبار پشت هم تاس بندازی و جفت شیش بیاری. اینجوری اومد کار میخوام:)

جواب آزمایشم اومد. ببینین من خودم فهمیده بودم یه چیزی به سامون نیست. حالا زده یجور بیماری خود ایمنی درگیرش شدم و البته که دکتر غدد باید آزمایشمو ببینه. کلا خودم که به لحاظ روانی دارم خودمو تخریب می کنم، محیط و فضای زندگیمونمم پره از تخریبچیای حرفه ای، حالا سلولای بدنمم تصمیم گرفتن خودشونو تخریب کنن!  دیگه هارمونیک تر ازین تیم داریم تو دنیا؟:)

خب از بذله گویی ( سلام رضوان جان:) که بگذریم،  وقتی جواب آزمایش و توضیحاشو دیدم یه کم ته دلم خالی شد و ترسیدم‌. یه کم بیشتر در واقع. اما بعد با خودم گفتم حالا یه کاریش می کنیم دیگه. ببینیم دکتر چی میگه. نه این که بعد از گفتن این حرف حالم خوب بشه. نه نشد ولی پذیرفتمش. 

صبح علی الطلوع ، کار بانکی اداریمم انجام دادم. البته گفتن سه شنبه برای مابقی پروسه باید دوباره بدم. اما در هرحال انداختمش تو جریان. راضیم. ورزش نکردم چون زیادی خسته و بی حال بودم. وقت روانپزشکم نمیدونم چرا ردیف نمیشه. یه کم منشی دکتره ریتارد میزنه در مجموع. یه وقتو نمیتونه با من هماهنگ کنه. نمیدونم واقعا سختی کارش کجاست. 

دی لوییسم ایمیل زده دوسه هفته پیش تو پرواز تمرینی ،یهو موتور هواپیما وسط آسمون خاموش میشه و چند ثانیه تا سقوط و مرگ بیشتر فاصله نداشته. فیلمم اتچ کرده چون یکی از دوستاش همراهیش می کرده و در حال فیلم گرفتن بوده که این اتفاق افتاده‌. 

نمیدونم شاید اینارو فرستاده و نوشته چون تجربه ی نزدیک مرگ آدمو رقیق القلب می کنه . رقیق شده و یاد من افتاده یعنی! حالا هرچی. نمک روی زخمه این کارا قشنگ. منم که کلا روبه راه نیستم و بیشتر دردم میاد و میسوزم. 

خلاصه این بود یه گزارش جامع و کامل و مانع از احوال امروز و امشب. هوا هم زده به سرش رسما. من ظهر موقع برگشتن به خونه داشتم از گرما می پختم. بعد عصری رعد و برق و باد و بارون! البته که امسال واقعا بهار بود توی تهران به لحاظ شرایط متغیر آب و هوا!