در ادامه استاد میفرماد: ورنه قاضی در قضا نامهربانی می کند. به گمونم طبیعی نیست امروز من کله سحر دکلمه ی این غزلو با صدای خود استاد شهریار بذارمش رو ریپیت. جوری که کامل حفظ بشم اولا و دوم این که با هر بیتش بلند بلند گریه کنم!
واقعا طبیعی نیست. اونم چه روزی؟ روزی که ناپرهیزی کردم و برنامم از نه پره تا هفت و نیم شب!
بکوب کار کردم ولی. قهوه خوردم و کار کردم. کار کردم و قهوه خوردم:) خب امروزم هرجوری که بود تموم شد و فردا خیلی برنامه ی سبکی دارم و به لطف ایزد منان و یاری فرشتگان درگاه الهی، بعد از دو روز فردا ورزش هم می کنم:)
این یارو مبلیه هم پیام داده که مبلم با یه ماه تاخیر ایشالله فردا میرسه. جیغ و دست و هورا داره. البته باید دید و بعد شادی کرد. هیچ اعتباری به قول و قرار این آدماوجود نداره.
این آخر هفته کاش یه طبیعت گردی برم. الان برم ببینم تو این توره چه خبر . برمیگردم باز:)
*********
رفتم نگاه کردم تورو . در حال حاضر هم خدارو میخوام هم خرمارو. یعنی هم هوای اردیبهشت و طبیعتشو میخوام همم نمیخوام زیاد سختی بکشم . به خدا این سفرا خیلی سختن:)) اتساعات جسمی در حال حاضر بر من مستولیه!
خلاصه که ثبت نامی صورت ندادم! بخوابم امشب شاید فردا انقباضی چیزی به حول و قوه ی الهی حادث بشه برمن!