هنوز زندگی

فروغ میگه: آه ای زندگی! منم که هنوز با همه پوچی از تو سرشارم...

هنوز زندگی

فروغ میگه: آه ای زندگی! منم که هنوز با همه پوچی از تو سرشارم...

هیفده بهمن و ۴۳ روز باقیمونده تا سال جدید

خب امروز روز زیاد جالبی نبود. یعنی صبح انگار  تریلی از روم رد شده باشه خرد و خاکشیر بودم. باز این وسواس لعنتی چاقی و لاغری و زیاد خوردم کم خوردم افتاده به جونم و کپسولایی که میخورم به گمونم باعث و بانی این خستگی ناخوشایندن. بگذریم ...

کار هم چندان چنگی به دل نمیزد و میتونم امروزو ببرم در شمار علافترین روزام. میپرسی چرا؟ چون توی بازه زمانی ۱۲ تا ۷ من فقط دو ساعت کار نسبتا مفید داشتم. البته که یه نمه ورزشی هم کردم این لالوها. ولی کار فقط دوساعت. این خوب نیس! 

 ولی برای خودم یه کار خیلی جالبی کردم اونم ثبت نام اولیه تو یه کلاس رقص آذری بود. پنج شنبه هم جلسه معارفه و این قسم داستاناس. نمیدونم چی میشه ولی برم ببینم از عهده حرکات اولیه اش برمیام آیا؟ سالهاست دلم می خواسته برم ولی همت نمی کردم یا شرایط جور نبود. الانم شرایطی جور نیست و همت هم که خدا بیامرزتش! ولی گفتم حالا تا نایی تو بدنه و بیشتر ازین فرسوده نشدم برم یه چیز اینجوری یاد بگیرم اگه بشه. 

یه فیلم هم امروز دیدم. د بوی ویت پجاما! هم لطیف بود و هم  ضخیم و زمخت. در کل ولی راضی بودم. برونو و اشمول خوب بودن. 

دارم شال مبل می بافم با کامواهای اضافی که چند ساله همین طور این طرف و اونطرف می کشونمشون. فکر کنم پروژه دوسال بعد تکمیل بشه چون روزی یه رج میبافم در واقع:) 

گفتم دوسال بعد یاد چیزی افتادم. اونم این که نمیدونم به چه دلیلی فکر می کردم سالی که توشیم چهارصد و دو هست و ما در حال نزدیک شدن به چهارصد و سه هستیم. قشنگ بسته بودم ذهنمو واسه یه سال جهشی! وقتی این جهشو فهمیدم انگار چهارصد و دو رو  نطلبیده بهم دادن . میدونم مضحکه ولی واقعا فکر می کنم سیصد و شصت و پنج روز همینجور الله بختکی و به شکل نطلبیده به عمرم اضافه شده. بعد براش خوشحالم و میگم لابد مرادی توشه. قلمرادای قبلی که دخلمونو آوردن شاید مرادواقعی تو همین ساله:)

دیگه این که هنوز هیچ کار جدیی رو استارت نزدم. یه خبریم شده که ور تنبلانه مو بالا آورده که بابا نمیخواد و تنبل نرو به سایه، سایه خودش  می آیه که نه اصلا اومده و فقط تو دراز بکش زیرش و استراحت کن. اما خب ور منفی باف و پرفکشنیست و ملامتگرمم میگه ببین ایکاراته ها! بهتره ماتحتو گت توگدر کنی و پاشنه ی گیوه رو وربکشی و کارتو بکنی! خلاصه که دوقطب متضاد دارن از وسط به دونیمم می کنن تا ببینیم  تو این جنگ کدوم نصف بیشترو به غنیمت می برن. خودم دلم با  ور تنبلانه ی قشنگ و خوش خیالمه:)