هنوز زندگی

فروغ میگه: آه ای زندگی! منم که هنوز با همه پوچی از تو سرشارم...

هنوز زندگی

فروغ میگه: آه ای زندگی! منم که هنوز با همه پوچی از تو سرشارم...

من یازیقا، قاشقاباقین اولدی گران ندن ندن؟

خب می بینم فارسی زبانهای عزیز که از زبان زیبا و شکیل ترکی بهره ای ندارن،  حیران به عنوان پست نگاه می کنن و میگن یعنی چه معنیی میتونه داشته باشه؟ چرا شده عنوان پست؟

جونم براتون بگه که طبق اصلِ  هیچ آداب و ترتیبی برای نوشتن مجویِ حاکم بر هنوز زندگی، عنوان پست هیچ ربطی به محتوا نداره. تنها ارتباط مویی و ضعیفش برمیگرده به صدای قاسم عالیموف که داره تو پس زمینه پلی میشه . به گمونم  این صدا و ترکیبش با علیرضا قربانی، معجونی است بهشتی. نمیدونم البته تو بهشت چه موسیقیایی پخش میشه ولی به گمونم یه همچین حال و هوایی داشته باشن. 

خلاصه که به این حالت:) بگذریم... بریم سراغ امروز که حال و هواش اونقدر بهشتی نبود به گمونم. یا شایدم کاملا بر عکس بود و در خدمت یه حال و هوای جهنمی کامل بودم.‌در هرحال صبح تا جایی که میشد خوابیدم و از تو رختخواب بیرون نیومدم. بعدم دیگه چون داشت وقت کار و بار و درو  میشد بالاجبار و بالاکراه و البته بالغیظ الفراوان، تختمو مرتب کردم و رفتم برای صبحونه. صبحونه دیرهنگامی خوردم و آماده ی شروع کار شدم. 

کار هم بدک نبود و نسبتا خوب پیش رفت. یعنی مثل همیشه نهایت تلاشمو برای خوب پیش رفتنش انجام دادم. ساعت آخر هم یه مرخصی به شکل توفیق اجباری شامل حالم شد و دیگه واقعا یه عروسی بندری خیلی بلرزونی هم تو اقصی نقاطم برگزار شد. 

بعد انگار که بخوام تند و تند همه ی مسئولیتای محوله رو انجام بدم پیش از وقت همیشگی به مادرم زنگ زدم و سریع هم کارو جمع کردم. 

یه سر به داروخونه و سوپری هم زدم. از سوپری تن ماهی و خرما خریدم. از داروخونه هم استامینوفن کدئین و ژلوفن. زینرو که سرم در حال انفجار بود. اومدم خونه یه پلوتن مفصلی خوردم  و بعدشم کلندر فردارو خیلی دسته به دسته و با نظم و ترتیب چیدم. 

دیگه وقت اینستاگردی رسیده بود. یادم رفته از یه پیج دیگه ای که فالو می کنم براتون بنویسم. اسم خانومه لادنه و خیلی به نظرم انسان بانمک و تو دل بروییه.‌داره بعد از شونزده سال آشنایی با یه آقایی به اسم هومن ازدواج می کنه و پنج شنبه مراسم عروسیشونه. تو نوجوانیشون استارت آشناییو زدن و به قول خودش یواش یواش فهمیدن ترکیب دوتاییشون، یه ترکیب برنده است. زینرو دیگه دارن تبدیلش می کنن به ازدواج. 

هومنم خیلی انسان شریفیه به نظرم. یعنی همش تو هرجایی به طفلک میگن برای رفع خستگی دوماد باید برقصه و اونم یه قر ریزی میده. دوست دارم این مسئولیت پذیری و عملگراییشو. 

عکسای عقدشم چندوقت پیش گذاشت و طبق معمول ملت باربی دوست و ریسیست ما اومدن براش نوشتن فکر نمی کنی چاقی و پاهات تپله و دستت چربی داره و ... یعنی وای ازین خشونتی که بیداد می کنه تو کامنتای اینستاگرام. قشنگ یه عده تو کامنتا عقده گشایی هفت نسلشونو یجا انجام میدن.

لادن جونم اومد گفت که بابا اینقدر خودتونو درگیر ظواهر نکنین و مدلا و مانکنای لباس عروسارو با آدم معمولیا و خودتون مقایسه نکنین. و نیز افزود که من سی و خرده ای سال هست که بارها تو آینه پاهام و دستام و سایر چربیای زیر پوستمو دیدم و زحمت آینگی به خودتون ندین. 

حالا فحوای کلامش فی الواقع این بود و من واقعا خوشم اومد از جهان بینیش. یه دوست خیلی محجبه دارن که اون یه کم رو مخم میره. نه به خاطر حجابش. بیشتر احساس می کنم یه کم زیادی پرروئه. یعنی جسارت و جرات ورزیو با پاچه ورمالیدگی و لودگی و این اباطیل اشتباه گرفته. شعارشم اینه که من یه محجبه ی اهل زندگیم و حجاب محدودیت نمیاره. اما خب به گمونم دیگه یه جاهایی زیادی رد داده. حالا البته به من مربوط نیست. اما خب این چند وقته خیلی تو پیج لادن خودش و داستاناش بودن و خب حس بدی میداد بهم. 

جالبه که من این خانوم محجبه رو دو سال پیش که مدام برای دویدن میرفتم پردیسان می دیدمش. یعنی اهل ورزش و این چیزاست جدی . در کل تایپ مورد علاقه ی من نیست و زیادی یونگوله:) به نظرم. 

خلاصه که بعد از کار اینگونه ساعتای عمرمو گذروندم. هنوزم حال فیلم و سریال ندارم به هیچ عنوان و مغزم خسته است. فی الواقع در حد امرار معاش میتونم ازش کار بکشم فعلا و دیگه رسما باطریم خالی میشه.

کتابم مدتهاست نخوندم. فقط تو هفته ی گذشته یه پنجاه صفحه ای کتاب درسی خوندم و لاغیر. برای اونم انرژی ندارم. رو پاور سیوینگم فقط برای رتق و فتق امور ضروری روزمره و بس. 

دیگه همینا. بازم اگه از بلاگرای اینستاگرام خبر جدیدی داشتم اینجا به سمع و نظرتون میرسونم تا علاوه بر رسالت هنوز بیوتی بودن به وظیفه ی هنوز نیوز بودنمم بپردازم. تازه می بینین که نیوز خالی هم نیست. فی الواقع تحلیل و تفسیر نیوز هم به عهده ی بیوتیتونه. این که کی رو مخمه یا نیست و چرا و به چه علتش همون تفسیراست. تفسیر و تحلیلی که تو هیچ پیجی غیر ازینجا پیداش نمی کنین. 

پس با ما باشین تا بیوتی نیوز و تحلیلی دیگر:)) 

نظرات 15 + ارسال نظر
سارا چهارشنبه 26 مهر 1402 ساعت 23:56

این پست شما خیلی ترکی داشت، نمیشه ترجمه اش و بنویسین؟
چند وقته که خیلی دلم می خواد ترکی یاد بگیرم، جالبه که خیلی ها از صورتم فکر می کنم ترک هستم.
از نظر من حجاب یه مفهومی داره که خیلی از چادری ها، تو اون مفهوم قرار نمی گیرن. به نظر من نمیشه یه تار مو معلوم نباشه، بعد دایما صورت و که همه می بینند و اینقدر بهش برسی
این فرم که تو جامعه هست یعنی یک جور انکار بدن زن!

فقط عنوانش ترکی بود ساراجانم و یه دونه هم یونگول که مبسوط تو کامنتا معنیشو گفتم:))
ترکی خیلی زبون قشنگیه .
این خانوم که من گفتم چادری نیست . ولی خب ازین روسری کیپاست.
راستشو بخوای من دیگه کلا نمیدونم چی به چی کاملا گیجم تو این حوزه ها

مبینا چهارشنبه 26 مهر 1402 ساعت 21:20

خطاب به مینای عزیز
چرا وبلاگ نداری عزیز .به خدا میخونیمت . دنبالت میکنیم . چه شخصیت پر تناقض جالبی
اگه فک کنیم همه مون ازین تناقضات زیاد داریم .ولی من اصلا دوست ندارم اینجا رو کنم .مثلا کرم و ... میخورم فلان میلیون بعد کیسه فریزر تمیز و نو نون رو نمی ندازم دور که بعدا باز نون بذارم فریزر . خخخخ .زیاد بهش فک نکنین بی خیال

میناجان ببین متقاضی داره زیاد میشه پاسخگو باش

مینا چهارشنبه 26 مهر 1402 ساعت 14:20

ب بقیه دوستان
عایا شماها تناقض ندارید؟

من فردا ی جا عقد ی دوست دوری دعوتم ! الان اذیت میشم ب اینکه فک میکنم برم ارایشگاه شینیون و مینیون !!
میرم سر کار مثلن چهار ملیون هم سود خالص میبرم بعد سخته برام ۲۰۰ تومن اسنپ بگیرم با مترو میام تو مترو ۳۰۰ تومن خنزر پنزر میخرم



خیلی ناراحتم از تناقضاتم فقط بهشون فک نمیکنم !!
یعنی شماها ندارید؟

مینا چهارشنبه 26 مهر 1402 ساعت 14:14

ب نسیم
ببین نوبت خودت ک میشه میگی من رویکرد همه جانبه دارم ب همه چی با هم علاقه دارم و پیگیرم !!

نوبت مینای بدبخت ک میشه میگی پر از تناقضه !!! البته بهت بگما واقعن پر ازتناقضم !! همون رویکرد همه جانبه
هم سختمه از اسنپ نون بگیرم هم رستوران دوس دارم

هم دوس دارم ادمها رو چارسال ی بار عوض کنم هم زورم نمیرسه

رفتیم کیش با خواهرا چارروز ریختیمو پاچیدیم و خوش گذروندیم بعد اولش سر اینکه اونا میگفتن ی پول اضافی ب تور بدیم ک حالت cip باشه و چمدونهارو از فرودگاه خودشون ببرن و ما منتظر بار نشیم دعوامون شد من میگفتم بابا چمدونمونو بکشیم دنبالمون دیگه !!! واس چی پول اضافی بدیم


چرا اینجوریم؟؟!!بنظرت چی کار کنم

خب آخه این تناقضا خیلی باعث ترک خوردن آدم میشن. بیست تومن پول اضافی نون اسنپ کجا، قر و قمیشای رستورانای لاکچری با اون قیمتاشون کجا
شل کن مینا جون بی خیال
بعدم آدم متاهل که بعد این همه سال به شویش میگه حضرت یار با اون خسته شدم و میخوام عوض کنم جور درنمیاد آخه بازم باعث ترک خوردن میشه. یعنی حضرت یار قابل تعویض نیست هیچ رقمه مثل این که بگی از تپش قلبم خسته شدم قلب نو میخوام:)
منو که می بینی کلا پاکباخته ام پول داشته باشم خرجش می کنم و نداشته باشم هم میشینم نون و ماستمو میخورم

لیمو چهارشنبه 26 مهر 1402 ساعت 10:50

من کلا بلاگرها رو دنبال نمیکنم بیشتر رویکردم هنرمند محوره یعنی اونایی که یه هنری دارن از عکاسی و نقاشی و گلدوزی و جواهر سازی تا کلکسیون جمع کردن و... و هنرشون رو هم شبیه بلاگری انجام نمیدن. مثلا آشپزی حرفه ای نه اینایی که روش حرف میزنن و درباره زندگیشون میگن. بجز صدف بیوتی که میشناختمش بقیه رو تازه حتی اسمشون رو میبینم.
+ طبق کامنتها و اینها فهمیدم من کاملااا برعکس میناجونم.

حالا که بحث رویکرد شد لیموجانم عرضم به حضور انورت که متوجه شدم رویکرد من بی رویکردیه گویا و شایدم همه چیز محور
یعنی واقعا سوژه ای توی این دنیا نیست که من بهش علاقمند نباشم. هر کی هرکار می کنه پیگیرش میشم


این مینارو خیلی جدی نگیر. اصلا حرفاش پر از تناقضه بچه مدرسه ای داره به بابای بچش میگه حضرت یار و اون وقت یجور سینگل اوغلیی حرف میزنه انگار یه حرمسرا داره پر از تنوع
من دارم از دستش خل میشم رسما
میگه سفارش نون از اسنپ گرون درمیاد بعد میگه تو رستورانای لاکچری مزه بازی می کنه. میگه اسپا گرونه از سفر اروپا حرف میزنه میخوام بلاکش کنم تا زنجیریم نکرده
بعدم فکر می کنه خودش زرنگه و مورو از ماست پستا میکشه بیرون. نمیدونه هنوزبیوتی اسم شناسنامه ایش مواز ماست بیرون کشِ دقیق تباره

مبینا چهارشنبه 26 مهر 1402 ساعت 08:58

نسیم جون این لادن پیجش چیه
ما ترکمنا هم اون یونگل شما رو داریم جالب بود واسم

laaaaadannn@
دوست داشتینا ... خدایی لادن دوست داشتنیه به نظرم .‌یه چیزی داره که قشنگش می کنه
این یونگولو وقتی میگم دلم خنک میشه اصلا

باغبان چهارشنبه 26 مهر 1402 ساعت 08:17

آخ جون امروز چهارشنبه است همان که وی آرزو داشت شبش باشه!! :))

باورم نمیشه چهارشنبه رسیده باشه.‌ولی خب هنوز صبحه
بعدم باغبان تو میدونی چرا پنج شنبه و جمعه به سرعت برق و باد میگذرن

باغبان چهارشنبه 26 مهر 1402 ساعت 07:21

این آهنگ رو گوش کردنی من هی مصرع اولش رو نمی‌فهمیدم.
یه بار فک میکردم میگه آغوش کران(ناشنوایان)
یه بار میشنیدم میگه گوش بزرگوارانی که گوشهایی یکم سایز بزرگتر از بقیه دارند،
یه بار فک میکردم میگه گوش کران(مجددا ناشنوایان محترم)
بعد میگفتم اینا چه ربطی به وفا داره آخه؟!!
یعنی رسما در معرض عنایات ویژه ملای روم قرار گرفتم فک کنم!!
تا اینکه بالاخره بهار روشنم کرد.
ای که گرفته از وفا گوشه، کران چرا چرا؟!

ببین‌ تقصیر ما نیست که خواننده ها بد میخونن و تو خوندنشون رعایت ویرگول و مکث بعد از ویرگولو نمی کنن . والا
(نامبرده فلوشیپ اشتباه شنیدن متن ترانه هارو داشت)

باغبان چهارشنبه 26 مهر 1402 ساعت 07:14

سلام هنوز زندگی عزیزم
ممنونم که این نیوز با تحلیلش رو به سمع و نظر ما میرسونین، از دیشب فیلترشکنم کار نمیکنه نمیتونم برم لادن و دوست محجبه اش رو ببینم،گفتگوی ویژه ی خبری رو بدون من ادامه بدین

سلام باغبان جان
خدا به سرشاهده بدون تو هیچ تحلیلی جلو نمیره. لطفا زودتر فیلترشکنو ردیف کن دا

مینا چهارشنبه 26 مهر 1402 ساعت 07:04

من در اخرین لحظاتی ک داشت خوابم میبرد اینجارو دیدم !!! وای بعد رفتم ٥٤٠٠٠ تا لادن رو سرچ کردم تو اینستا !!! خوب قوربون شکلت برم حداقل اسم پیج رو هم میگفتی ،، اخرشم پیداش نکردم ،،،دوتا بد و بیراه بهش گفتم و خوابیدم !!! عملن یازده و نیم خوابیدم بسوزه پدر کنجکاوی !


حالا ی سوال بنظرت واقعن چ جوری بعضی ادمها ١٦ سال با هم در رابطه اکتیو و عاشقونه میمونن !!! یعنی بدون فرزند و بدون رسمیت و بدون زندگیکردن بنظرم خیلی جالبه

من چهارسال یه بار از ادمها خسته میشم و دلم میخواد عوضشون کنم با ی جدیدتر و بانمکتر

laaaaadannn@
این آیدی اینستاگرامشه. پنج تا ای و سه تا نون داره اسمش:)))

خب ببین ازین حرفا میزنی من فکر می کردم جدا شدی دیگه من ازونطرف یهو میگی با حضرت یار بودم و بابای دخترم
تکلیف مارو روشن کن میناجون ای بابا

رضوان چهارشنبه 26 مهر 1402 ساعت 03:11 http://nachagh.blogsky.com

نراقب باش سدرد را درمان زیر نظر پزشک کن.یه استامینوفن کدئین و یه ژلوفن
چه بر سر عضو مهم بدن میاره؟

درست میگین رضوان جان استفاده‌ از مسکن کار جالبی نیست.

قره بالا چهارشنبه 26 مهر 1402 ساعت 00:19 http://Www.eccedentesiast33.blogsky.Com

فقط اونجا که گفتی یونگول، مردم از خنده

گیل‌پیشی سه‌شنبه 25 مهر 1402 ساعت 23:29 http://Www.temmuz.blogsky.com

دانشجو هستید؟
یادش بخیر منم یه زمانی داستان‌ زندگی آدمارو تو اینستا دنبال می‌کردم.
چندتازوج چینی/ کره‌ای-ایرانی هم پیدا کرده بودم
از این حجابی‌های تبلیغی حس خوبی نمیگیرم.

نه خداروشکر نیستم دیگه
حجاب استایل نیست یعنی لباس تبلیغ نمی کنه سبک زندگی سالم و اینجور چیزاست ولی شورشو درآورده

زهره سه‌شنبه 25 مهر 1402 ساعت 22:33 https://shahrivar03.blogsky.com/

آره واقعاً :)))
بعد که بیوتی نیوز و تحلیلهاش تمام میشه تازه گفتگوی ویژه خبری و میزگرد کارشناسان در کامنت ها شروع میشه
یک شبکه خبری کاملیم رسماً

قدرمونو نمیدونن که

سمیرا سه‌شنبه 25 مهر 1402 ساعت 22:31

هاااا ای یونگول یعنی چه؟ با لحن برره ای ها بخون لطفا ممنون بابت پست بامزه ت

یعنی خیلی لوس و سبک البته بار سرزنشی ملامتیش بیشتر ازیناست
ممنون از تو که اینجارو میخونی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد