هنوز زندگی

فروغ میگه: آه ای زندگی! منم که هنوز با همه پوچی از تو سرشارم...

هنوز زندگی

فروغ میگه: آه ای زندگی! منم که هنوز با همه پوچی از تو سرشارم...

خبر کوتاه بود و فاخر: سی و یک روز مونده تا پاییز:)

چیه این تابستون آخه؟ تموم شه بره و فصل قشنگ خودم برسه و بزنیم به کوه و در و دشت:) گداختیم امسال از گرما . تازه من که میزان بیرون رفتنم به تعداد انگشتان دستم نمیرسه بهم فشار اومد چه برسه به اونایی که کارشون تو فضاهای باز بود و اینها. 

آخرین روز امرداد هم تموم شد و به نظرم که روز خوبی بود. حالا درسته یه کمی حال ندار طور بودم و ورزشم نکردم ولی مابقی کارا طبق برنامه پیش رفت. 

خیلی از خودم راضیم که  کلا کارو تعطیل نمی کنم. یعنی به هر حالی که هست سر برنامه و تایم پیش می برمش. حتی دیروزم که اینقدر مریض بودم،  از هیچی نزدم و روتینو جلو بردم. 

امروز دوتا خرید اسنپی هم داشتم. یه بار صبح پنیر و نون جو  سفارش دادم. یه بارم عصر، سبزیجات سالادی و انجیر و الو و سیب. از هر دوشم راضی بودم و خرسند. 

سطل آشغال آشپزخونه رو باید خالی می کردم و میبردم بیرون که واقعا فراخ السلطنگی اجازه نداد و فقط کیسه ی داخلشو گره زدم و یه کیسه زباله جدید داخل سطل گذاشتم. 

خسته وخوابالودم. بینیمم بدجوری کیپه و پشت سرهم عطسه می کنم. باید از داروخونه اسنپ هم قرص سفارش می دادم که دیگه واقعا حوصله نداشتم. امشبو بگذرونم فردا میرم میخرم. 

کتاب آبنبات نارگیلی مهردادجون رو پاتختیه. برم یه ذره کتاب بخونم و یواش یواش ببینم کی خوابم میگیره. 


نظرات 8 + ارسال نظر
زینب چهارشنبه 1 شهریور 1402 ساعت 15:07

شایدم اختلاف در طبقات شکم
حالا خداییش امسال سفرسفرسفر نشد
ولی باقیش دیگه تفاوت ورزشکارا با چاقاس

یعنی زینب جون تابستون کلا به در نگاه کردم و هی دریچه اه کشید و هی خودم آه کشیدم و اینها ...
دیگه همه ی مواد لاکچریو داشتی سفر دیگه زیادی بوده به خدا

زینب چهارشنبه 1 شهریور 1402 ساعت 12:01

تعطیلی یا خاطرات تعطیلات
کشک تازه ی محلی
میوه های خوشمزه
خوابیدن تو حیاط
سفرسفرسفر
مرداد و بارونای فصلی
مهمونی های پی در پی
کلاس های تابستانه
انجیرای باغچه
آلبالو و عملیات هاش مربا و ..
دیس آلبالو پلو با مرغ زعفرانی و روغن محلی تازه روش پر از خلال پسته
ماه آخر و برداشت محصول
انار و انگورای شهریور
بوی رب گوجه
سینی سینی لواشک
کولر با بوی پوشال تازه
خونه تکونی شهریور و جمع کردن برای شروع پاییز
آخ آخ که زندگی واقعا زیباست

خب پس بگو اختلاف طبقاتی نمیذاشته بفهمم تابستون خوبه
از همه ی ایناتیکه کولر با بوی پوشالشو همون اول کار یعنی روزای آخر اردیبهشت داشتم وبس.
نه سفر بود نه مهمونی نه این همه خوراکی آب دهن راه بنداز...

رضوان چهارشنبه 1 شهریور 1402 ساعت 11:03 http://nachagh.blogsky.com

سلام عزیز منتظر فصل پاییز!
میگن:« بزک نمیر بهار میاد ،کُمبوزه با خیار میاد».
منم میگم :«هنوز زیبا !پاییز از راه می رسه،با خودش باد و بارون و برگ ریزون میاره»,پس دَووم بیار.
برای بینی آب ننک رقیق استنشاق کنید.خیلی سخته تنفس از راه دهان.

سلام به روی ماهتون رضوان مهربون من
آره مرسی دارم دووم میارم

زینب چهارشنبه 1 شهریور 1402 ساعت 08:58

منی که عاشق تمام فصل هام

آخه چه جوری میشه عاشق تابستون بود

لیمو چهارشنبه 1 شهریور 1402 ساعت 08:36 https://lemonn.blogsky.com/

به به چه خبری قشنگتر از اییین

آره به خدا

رضوان چهارشنبه 1 شهریور 1402 ساعت 06:46 http://nachagh.blogsky.com

پاییز در راهه،اما...
گر صبر کنی، ز غوره حلوا سازم.

رضوان جانم

فرشته چهارشنبه 1 شهریور 1402 ساعت 01:07

میدونی من عزای اینو گرفتم که پاییز همش ۹۰روزه باید بیشتر میبود وشروع نشده برای پایانش غمگینم

قشنگ می فهمم این حالو

سمیرا سه‌شنبه 31 مرداد 1402 ساعت 23:53

شبت بخیر عزیزم

شب تو هم سمیرای عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد