هنوز زندگی

فروغ میگه: آه ای زندگی! منم که هنوز با همه پوچی از تو سرشارم...

هنوز زندگی

فروغ میگه: آه ای زندگی! منم که هنوز با همه پوچی از تو سرشارم...

اسکوروچی تا کی؟

من گاهی فکر می کنم خیلی اسکوروچم. حتی اینجام می نویسم که آره چقدر من برام پول خرج کردن سخته و ال و بل. اما چون تو این دنیا همه چی نسبیه باید بگم در مقابل بعضی از آدما، من یه دست و دلبازِ ولخرج به حساب میام:))

یه خانمیو میشناسم که به دلایلی باید توی یه کانال تلگرامی باشه و اطلاعات اونجارو به شدت احتیاج داره. درآمد خوبی داره. فی الواقع چون ماجرای درآمد هم نسبیه:) نسبت به من درآمد بهتری داره. هرچند نوددرصد درآمد دارای جهان، تو این موضوع نسبت به من وضعشون بهتره. اما در هر حال  چون اسکوروچیشو دارم با خودم مقایسه می کنم درامدشم با خودم سنجیدم تا یه قیاس مع الفارق از آب درنیاد. لااقل یه جاهایی تناسبو رعایت کرده باشم. 

خلاصه سرتونو درد نیارم این خانم وضع مالیشم خوبه. اما وقتی بهش گفتم یه وی پی ان نصب کردم که ماهیانه براش پول میدم توهم بهتره اینکارو بکنی، اولین چیزی که پرسید این بود که ماهی چند؟  گفتم ماهی هفتاد تومن. 

با یه حالت پر ملامتی نگام کرد که حس کردم اوووه چقدر اهل بریز و بپاشم و قدر پولمو نمیدونم . بعدشم هیچی نگفت و رفت. یعنی هفتاد تومن به نظرش، پول زیادی اومد. بعد همین خانم به دلیل دسترسی سخت به تلگرام و خبر نداشتن از تاخیر تو شروع کلاس یا هر چیز دیگه ای، کلی وقتش تو گرما تلف میشه. کلی سختی میکشه و اینها....

خیلی عجیبه به نظرم. آخه دیگه تا این حدش زیاده رویه دیگه. بابا مگه ما چندسال زنده ایم؟ اصلا مگه هدف از پول درآوردن، استفاده ازش برای زندگی نیست؟  مورد به این واضحی برای بعضیا، دیده نمیشه یعنی؟ 

کلا هر روز بیشتر به این نتیجه میرسم که چیه این آدمیزاد واقعا؟ البته که یه کم این پستو ساده انگارانه نوشتم.  چون مسلما اینجوری وسواس روی خرج کردن پول داشتن، یجور گرفتاری روانیه. یعنی هزار و یک دلیل باعث شدن که ادمایی شبیه این خانوم، فکر و عمل کنن. بچگی سخت ، ترس از آسیب بی پولی، ترس از آینده و بی پولی در آینده و .... میتونن دلایل این رفتار باشن.  

خیلی دردناکه. رفتار اینجوری باعث میشه که دست آخر برسیم  به مصداق این گفته از حضرت سعدی: چشم تنگ دنیادوست را یا قناعت پر کند یا خاک گور....

نظرات 7 + ارسال نظر
ملیحه دوشنبه 30 مرداد 1402 ساعت 02:18

من خودم تو خونه کار های هنری انجام میدم شاید درآمد کمی دارم ولی اکثر درآمدم رو خرج دلخوشیهام میکنم وذره ای پشیمون نیستم ،مگه قراره چند سال تو این دنیا زندگی کنم؟!از آدمای خسیس بدم میاد چون کارشون رو میزارم برای کسایی که اطرافشونه وخودشون استفاده نمیکنن

آذرخش یکشنبه 29 مرداد 1402 ساعت 18:37 https://ashoobam.blogfa.com

من قانعم آن بخت جاویدان نمی خواهم
گر می توانی یک نفس با من بمان ای دوست

شما الان دیگه تو مرحله ی آخر سلوکین و فنای فی الحق شدین اصلا:)

زینب یکشنبه 29 مرداد 1402 ساعت 18:34

من از وقتی کارمندی نمی کنم و خودم صاحب کسب و کارم اسکروچی شدم ها
کاملا میسنجم چون اگر نسنجم ورشکستگی در یک قدمیم هست
گمونم کارمندی اینجوریه که میدونی مبلغ ثابتت ولو کم همیشگیه و به همون نسبت ول میخرجی
ولی کارآفرینی اینطوریه که میدونی با چالش های مالی زیادی رو به رو میشی و باید احتیاط کنی
دور کار کم سود عشق و دلی رو خط بکشی و در هر زمینه صرفه جویی کنی چون همون صرفه جویی های کم میشه بسیار
باهاش حس خوبی دارم؟ متاسفانه بله چون کمکم کرد از بحران های لغو پروژه هام بیرون بیام
بهش حس بدی دارم؟ تا حدی. و مواظبم مرز رعایت و خساست قاطی نشه

چرا اینقدر حرف زدم من

آفرین بهت. چه ذوق کردم که کار خودتو داری زینب جان واقعا دل بزرگی میخواد دور آب باریکه ی کارمندی خط کشید.

قره بالا یکشنبه 29 مرداد 1402 ساعت 17:17 http://Www.eccedentesiast33.blogsky.Com

من عمیقا اعتقاد دارم که پول درآوردن برای زندگی با کیفیت بهتره
و اصلا دوس ندارم پولامو نگه دارم
مگه چقدر زنده ایم؟
تازه هیچوقت هیچوقت نشده که لنگ بمونم
همیشه از یه جایی که فکرشم نمیکنم بهم رسیده

یه امشب شب عشقه
همین امشب رو داریم

حالا یه کم آینده نگری و به فکر روز مبادا بودن خوبه. اما دیگه پول جمع کردن وسواسی به هر دلیلی که باشه باید درمان بشه.

رعنا یکشنبه 29 مرداد 1402 ساعت 14:27

البته اضافه کنم که منظورم این نیست که تو برچسب میزنی یا قضاوت می کنی، همونطور که خودت هم آخر پستت نوشتی خواستم بگم خرج نکردن دلایل زیادی میتونه داشته باشه. مثل خیلی رفتارهای دیگه

بعد تو جواب کامنت قبلی توضیح دادم که دست برقضا هم قضاوت می کنم هم برچسب میزنم:)) دلایل شکل گرفتن یه الگوی رفتاری مشکل دار، نمیتونه توجیهی برای ادامه دادن اون رفتار باشه. یعنی یه جایی باید بازنگری بشه به خاطر آسیبایی که میزنه.
مثلا من بگم که چون والدین پرخاشگری داشتم ، هم ژن اینارو دارم و هم تربیتشون باعث شده آدم پرخاشگری باشم. پس شما منو به خاطر پرخاشگریم قضاوت نکنین. نه دیگه من باید تنظیم هیجان یاد بگیرم و رو مدیریت خشمم کار کنم.
یا بگم من خسیسم و اب از دستم نمی چکه چون والدینم حسابگر و خسیس بودن و بچه که بودم خیلی اذیت شدم . پس الان به خودم و اطرافیانم سخت می گیرم و اونام نباید قضاوتم کنن چون دیگه من دلایل رفتارم خیلی ریشه ایه.
نه دیگه من باید برم واسه این آسیب پذیریم نسبت به ضرر و خطر، درمان بگیرم. باید بتونم به لحاظ فکری و رفتاری و احساسی یجوری زندگی کنم که کمترین آسیب متوجه خودم و اطرافیان نزدیکم باشه.
خلاصه که به قول شاملوی بزرگ انسان بودن تجسد وظیفه و مسئولیته...

رعنا یکشنبه 29 مرداد 1402 ساعت 14:21

سلام نسیم جان
موضوع خساست به این سادگی نیست. مثل خیلی چیزای دیگه یه موضوع نسبیه، مثلا هر کس بیشتر از تو خرج کنه به نظرت ولخرجه و اگر کمتر خرج کنه خسیسه.
مساله دیگه منشا روانی و شاید ژنتیکی موضوعه. یکی از نزدیکان من آقاییه که وضع مالیش خیلی خوبه. معامله های میلیاردی می کنه. ولی خیلی توجه میکنه که از کجا خرید کنه که دو تومن ارزون تر دربیاد. همیشه ترس این رو داره که دیگران سرش کلاه بذارن. میگه بحث پولش نیست، مساله اینه که نمیخوام ازم سو استفاده کنن و فکر کنن زرنگن! واقعا هم اگر مثلا یه کفش رو دو هزار تومن ارزونتر بخره، کلی خوشحال میشه که نقشه گرون فروش ها و کلاش ها رو نقش بر اب کرده. یعنی واقعا بحث پول نیست، بحث رضایت درونی بعد از پیروزی بر شیادان و خوندن دست اونهاست. حتی حلقه ازدواجش رو طلای دست دو گرفت چون میگفت طلا فروش ها سر مردم کلاه میذارن مخصوصا وقتی بحث ازدواج باشه.
البته که خیلی از برندها و مدها و ... واقعا فریبی هستند برای خالی کردن جیب مردم به خصوص قشر پولدار که خودش بحث مفصلیه. و نظر خود من اینه که باید اجازه بدیم پول توی دنیا توی بیزینس های مختلف بگرده، حتی اگر ارزونترش هم پیدا میشه. به خصوص اگر این یه تومن دو تومن تاثیری توی زندگیمون نداره.
ولی خواستم بگم دلایل این رفتار ادمها متفاوته و همیشه خسیس بودن نیست. گاهی ترس از بازنده بودنه، گاهی بی پناهی و ترس از آینده و بی پول شدن، گاهی تربیت خانوادگی، گاهی ژنتیک، ... اگه اینا رو بدونیم کمتر دیگران رو قضاوت می کنیم و بهشون برچسب هایی مثل خسیس، چیپ، ترسو، بی عرضه، بی خیال، ... می زنیم.

رعناجان ممنونم ازین که اینجارو میخونی و وقت گذاشتی برای نوشتن کامنت به این خوبی.
البته که من خیلی اعتقادی به قضاوت نکردن ندارم:) منظورم اینه که رفتارای اینجوری صد درصد ریشه های عمیقی دارن که طرف تو شکل دادن و ایجادشون نقشی نداشته. همونطوری که گفتی ژنتیک و محیط و تربیت، اینارو براش ایجاد کردن اما تداومشون و این که تلاشی برای تغییرشون نمی کنن، دست خود آدماست.
یعنی وقتی یه آدمی می بینه این کارش یه الگوی اشتباه رفتاریه چون باعث زحمت و اذیتش شده، حتما باید برای تغییرش کاری بکنه. هرچند این تغییرا راحت نیست اما مدام طرفو قربانی گذشته و ژنتیک و محیطشم بدونیم و بگیم که حرفامون برچسب زدن و قضاوت کردن و ایناست، خب یه کمی یجوریه.
طرف می بینه که به خاطر موضوع خساستش، رابطه هاش دچار مشکل شدن، خودش کلی سختی می کشه و ... نمیشه بگه که خب من ژنتیک و تربیتم منو اینجوری بار آوردن و دیگه همینی که هست. بالاخره یه مسئولیتی هم گردن خودش هست واسه حک و اصلاح.
یعنی این بحث قضاوت نکن یا برچسب نزن هم خودش یه مساله به مسائل قبلی اضافه کرده. خب وقتی یه ویژگیی داری که این ویژگی تو عملکرد فردی و شغلی و عاطفیت مشکل و اختلال ایجاد کرده، صد درصد اون ویژگی چیز مشکل داریه و بااااید براش کاری بکنی هرچند کوچیک.

رضوان یکشنبه 29 مرداد 1402 ساعت 13:52 http://nachagh.blogsky.com

«آدم تمام عمرش تلاش می کنه پول در بیاره،اون وقت‌ دیگران در صددند پولای تورا به جیب بزنند.»/به نقل از اسکرووج
هشت روز پیش با دوستان دوران دبیرستان رفته بودیم دور همی.دوستان به دست چپ شون نماد ماه تولدشون بود گفتند تو هم باید بیایی بریم نماد ماه تولدت را بگیری،ودر دورهمی های ماهیانه بندازی تو دست چپت ،گفتم کی این فکر بکر به ذهنش رسیده گفتند بحث نباشه

خب آدم یه عمر پول دربیاره چی کار کنه؟ مساله اینه. پول دربیاره واسه زندگی کردن دیگه. واسه استفاده کردن ازش:)
خب پیشاپیش مبارکه. حالا نماد تولدتون چی هست؟ متولد چه ماهی هستین؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد