هنوز زندگی

فروغ میگه: آه ای زندگی! منم که هنوز با همه پوچی از تو سرشارم...

هنوز زندگی

فروغ میگه: آه ای زندگی! منم که هنوز با همه پوچی از تو سرشارم...

دنبال بهانه ای برای زندگی

امروز یه متنی میخوندم از عباس کیارستمی. اون چیزی که من برداشت کردم این بود که زندگی و جریانش از هرچیزی که تو فکرشو بکنی قویتره و اشاره کرده بود به عکس یه نویسنده ای که خودشو تو جنگل دار زده و اما هیچ چیز زندگی تو اون جنگل به هم نریخته. درختای پر شاخ و برگ تو عکسن که روشون لونه ی پرنده هاست و چندتا پرنده که تو عکسن. 

با خودم فکر کردم شاید منظورش غزاله علیزاده است. نویسنده ی خانه ی ادریسیها. همونی که یه روز تو یه یادداشت نوشت غلام خانه های روشنه و دیگه خسته شده بس که وارد خونه ای شده که هیچکس توش نیست. بعدم خودشو از یه درخت دار زد. 

مهمم نیست که منظور کیه. به نظرم مهم همون قدرت جریان زندگیه. چیزی که من به شدت دلم میخواد تو مسیرش باشم. به نظرم با همه ی زشتیا و سختیایی که زندگی داره، هنوز خوشگلیاش سرجاشه. کلی خوشگلی هست که دور و برمه و مطمئنم به خاطر منفی بافیم نمی بینمشون. 

اونقدر به خودم سخت می گیرم که امروز سر کار، احساس کردم یهو توی سرم خالی شد. همه ی تمرکزمو از دست دادم. البته که موضوعات ناراحت کننده زیادن. اما انگار تاب آوریمو از دست دادم. تحمل ناکامی و سختی برام غیر ممکن شده یجورایی. 

خب کارم اون چیزی که باید از آب در نیومد. طبق پیش بینیم پیش نرفت. اما این همه به هم ریختن من هم واقعا مصداق بارز اور ری اکتینگ بود. واکنش اغراق آمیز به مساله ی ناراحت کننده یعنی نداشتن تحمل. یعنی تاب آوری پایین. همینم باعث شد کارو تعطیل کنم یجورایی. 

گفتم بیام اینجا بنویسم درباره اش و بعد برم با یه موسیقی روحوضی شیش و هشت ، قر بدم. یعنی اگه قراره اور ری اکت داشته باشم ، ازین طرف بوم بیفتم نه ازونطرفی که این چندوقت دارم میفتم و باتلاقه. این طرفی لااقل باتلاق نیست و یه پیام برعکس به مغز میده که بابا طوری نشده که ببین چه شنگولم:))

خلاصه این بود انشای من در مورد امروز. با وجودی که فکر می کردم خوب خوابیدم و ردیفم، اینجوری شد. البته یه دوساعتی از کار برنامه ریزی شدم مونده. میذارمش برای بعد از قر. 

فکر نمی کنم اتفاق خاصی بیفته و خللی تو چیزی پیش بیاد اگه من مدام به فکر این نباشم که کارم هر روز بهتر از همیشه باشه. به اون گنجشکایی که فکر می کنم که کنار جسد آویزون علیزاده، چوب خشک به نوک میخواستن لونه شونو تکمیل کنن.

بی ربطه؟ به نظر خودم مرتبط ترینه. زینرو  من رفتم برای رقص و پایکوبی بی دلیل. شما هم خود دانید:)))